بررسی سریال «محکوم»/ جسارت در انتخاب سوژه و ضعف در روایت داستان
مهدی صالحی_ سریال «محکوم» از همان ابتدا با معرفی شخصیت اصلی یعنی نسرین، دادیاری که میان وظایف شغلی و زندگی شخصی گرفتار میشود، وعده ورود به ژانر کمتر تجربه شدهی جنایی – دادگاهی را داد. اما بررسی دقیق و مفصل نشان میدهد که این اثر در کنار برخی نقاط قوت قابل توجه ضعفهای جدی در روایت، کارگردانی و شخصیتپردازی دارد که مانع از تبدیل شدن آن به یک تجربه موفق و جریان ساز شده است. در ادامه نقدی کامل و تحلیلی ارائه میشود که تمامی ابعاد مثبت و منفی سریال را با دلایل روشن بررسی میکند.
نخست باید به انتخاب موضوع اشاره کرد. ورود به فضای دادگاه، بازجویی و پروندههای جنایی در سریالهای ایرانی کمتر دیده شده و همین جسارت در انتخاب سوژه نقطهی قوتی برای «محکوم» محسوب میشود. شخصیت اصلی یک زن است که در مقام دادیار، تلاش میکند از تمام ظرفیت کارکتر برای نمایش کشمکشهای درونی میان وظیفه و احساس را استفاده نماید. این انتخاب میتوانست به خلق یک درام پرکشش و چند لایه منجر شود زیرا جامعه ایرانی کمتر با چنین شخصیتهایی در آثار نمایشی مواجه بوده است.
از این منظر سریال تلاش کرده تصویری تازه از نقش زنان در ساختار قضایی و اجتماعی ارائه دهد و همین نکته ارزشمند است. همچنین حضور بازیگران توانمند مانند ساره بیات، پژمان جمشیدی، کوروش تهامی، رامین پرچمی و مهران غفوریان باعث شده بخشهایی از سریال از نظر بازیگری قابل دفاع باشد و توانسته در برخی صحنهها توجه مخاطب را جلب کند و نشان دهد که انتخاب بازیگران حرفهای میتواند بخشی از ضعفهای ساختاری را پوشش دهد.
با این حال همین ظرفیتها به دلیل ضعف در روایت و کارگردانی به نتیجه مطلوب نرسیدهاند. یکی از مهمترین مشکلات سریال، کندی شدید روایت است. درام جنایی نیازمند ضرباهنگ سریع، تعلیق مداوم و پیشبرد منطقی داستان است اما «محکوم» در بسیاری از قسمتها گرفتار سکون و تکرار شده است. مخاطب انتظار دارد در هر قسمت سرنخ تازهای به دست آورد یا گرهای از پرونده باز شود اما در عمل بخشهای زیادی از سریال صرف گفتوگوهای تکراری و بیثمر میشود. این کندی نه تنها جذابیت قصه را از بین میبرد بلکه باعث میشود مخاطب احساس کند زمانش بیهوده تلف شده است.
دیالوگنویسی نیز یکی دیگر از ضعفهای جدی سریال است. گفتوگوها اغلب شعاری و غیرطبیعیاند و شخصیتها بیشتر شبیه سخنگوی یک بیانیه عمل میکنند تا انسانهایی واقعی در موقعیتهای پیچیده. این ضعف سبب گردیده مخاطب نتواند با شخصیتها هم ذات پنداری کند و درگیر کشمکشهای آنان شود. در حالی که شخصیت نسرین ظرفیت بالایی برای نمایش فشارهای روانی و اخلاقی دارد.
دیالوگهای سطحی و غیر واقعی مانع از شکل گیری عمق روانی لازم شدهاند. شخصیتپردازی ناقص نیز به همین مشکل دامن زده است. شخصیتها اغلب تک بعدی باقی ماندهاند و پیچیدگیهای لازم برای یک درام جنایی در آنها دیده نمیشود. در نتیجه مخاطب به جای اینکه با شخصیتها همراه شود بیشتر شاهد تکرار رفتارهای کلیشهای است.
کارگردانی و میزانسنها نیز نتوانستهاند فضای لازم برای ایجاد تنش و تعلیق را فراهم کنند. صحنههای دادگاه یا بازجویی که باید پر از اضطراب و هیجان باشند بیشتر شبیه صحنههای عادی و بیروح جلوه کردهاند. نورپردازی و قاببندی نیز در خدمت ایجاد فضای جنایی نبوده و همین امر باعث شده سریال از نظر بصری نیز نتواند مخاطب را درگیر کند مثلا در اکثر صحنههای نمایش اتاق قاضی پرونده با بازی پژمان جمشیدی ابتدا نمایی از پشت شیشه داخل اتاق را میبینیم و سپس وارد اتاق میشویم انگار قرار است به ما هم اجازه ورود دهند. تدوین کند و تکراری نیز ضرباهنگ داستان را از بین برده و حتی لحظات حساس پروندههای جنایی را بیاثر کرده است. در نتیجه مخاطب به جای هیجان و کنجکاوی، بیشتر احساس خستگی میکند.
از سوی دیگر سریال نتوانسته از ظرفیتهای ژانر جنایی بهره برداری کند. درام جنایی نیازمند استفاده از تکنیکهایی مانند سرنخهای پراکنده، بازجوییهای پرتنش، پیچشهای داستانی و بازی با ذهن مخاطب است. اما در «محکوم» این عناصر تقریباً غایباند. داستان بیشتر به شکل خطی و بدون پیچیدگی پیش میرود و هیچ گاه مخاطب را غافلگیر نمیکند. این در حالی است که یکی از جذابیتهای اصلی ژانر جنایی همین غافلگیری و بازی با انتظار مخاطب است. فقدان این عناصر باعث شده سریال نتواند جایگاه خود را در میان آثار جنایی تثبیت کند.
با وجود این ضعفها باید به برخی نقاط قوت نیز اشاره کرد. انتخاب موضوع حساس و پرداختن به مسئولیتهای قضایی و فشارهای اجتماعی روی یک دادیار زن، جسارت قابل توجهی دارد. این موضوع میتواند زمینه ساز بحثهای اجتماعی و فرهنگی شود و مخاطب را به تأمل درباره نقش زنان در ساختار قضایی و اجتماعی وادارد. همچنین برخی بازیگران فرعی توانستهاند با حضور کوتاه اما مؤثر، فضای داستان را کمی واقعیتر کنند که البته بشتر در نقش ارازل و اوباش حضور دارند.
تلاش برای متفاوت بودن و ورود به ژانر کمتر تجربه شدهی جنایی – دادگاهی نیز خود یک امتیاز محسوب میشود حتی اگر نتیجه ضعیف باشد. این تلاش نشان میدهد که سازندگان به دنبال تجربههای تازهاند و همین امر میتواند در آینده به تولید آثار بهتر منجر شود.
اگر بخواهیم این سریال را با نمونههای خارجی با همین موضوع مقایسه کنیم، سریالهایی مانند «How to Get Away with Murder» یا «The Good Wife» در ژانر دادگاهی – جنایی موفق بودهاند زیرا علاوه بر شخصیتپردازی چند لایه از پیچشهای داستانی و تعلیقهای مداوم بهره بردهاند. این آثار نشان میدهند که ژانر جنایی – دادگاهی نیازمند ترکیب دقیق روایت، شخصیتهای پیچیده و ضرباهنگ سریع است. در مقایسه «محکوم» تنها به سطحیترین جنبههای شخصیتها پرداخته و از پیچیدگیهای روانی و اخلاقی لازم غافل مانده است. همچنین در این آثار خارجی دیالوگها طبیعی و در خدمت پیشبرد داستاناند در حالی که در «محکوم» دیالوگها اغلب شعاری و غیرواقعیاند.
در جمعبندی باید گفت «محکوم» نمونهای از سریالهایی است که پتانسیل بالایی در موضوع و بازیگران دارد، اما به دلیل ضعف در کارگردانی، روایت و شخصیتپردازی نتوانسته به یک اثر ماندگار تبدیل شود. این سریال بیش از آنکه یک تجربه موفق باشد یک هشدار است، اگر سازندگان بخواهند وارد ژانرهای تخصصی شوند باید به قواعد آن ژانر وفادار باشند و از مشاوران حرفهای در نگارش و اجرا بهره بگیرند. درام جنایی نیازمند دقت، سرعت و پیچیدگی است و بدون این عناصر نمیتوان مخاطب را درگیر کرد.
«محکوم» نشان داد که صرف انتخاب موضوع جذاب و حضور بازیگران توانمند کافی نیست؛ بلکه اجرای دقیق و حرفهای نیز لازم است. این سریال در نهایت بیشتر به عنوان تجربهای نیمه کاره در ذهن مخاطب باقی میماند و نمیتواند جایگاهی در میان آثار موفق شبکه نمایش خانگی پیدا کند.
انتهای پیام
پیشنهادی باخبر
تبلیغات




