بهشتیپور در گفتوگو با ایلنا تشریح کرد:
موانع تبدیل حماس به حزب صرفاً سیاسی/ پشتپرده تلاش آمریکا برای تروریستی خواندن اخوانالمسلمین
کارشناس مسائل بینالملل گفت: اینکه برخی پیشنهاد میکنند حماس در قالب یک نیروی سیاسی فعالیت کند، این پرسش پیش میآید که چرا آمریکا به دنبال تروریستی اعلام کردن اخوانالمسلمین است؟
حسن بهشتیپور، کارشناس مسائل بینالملل با اشاره به گزارشهای منتشر شده در خصوص تبدیل احتمالی حماس به یک حزب سیاسی در گفتوگو با ایلنا عنوان کرد: نکته مهم این است که آنچه در اینگونه مطالب که از سوی رسانههای عربی منتشر شده میآید، «خبر» به معنای دقیق کلمه نیست، بلکه تحلیل است. اما در بسیاری از تحلیلها، منابع اطلاعاتی که تحلیلگر نمیخواهد به صورت مستقیم آن را فاش کند، در لابهلای تحلیل گنجانده میشود تا هم اطلاعات منتقل شود و هم دیدگاه تحلیلگر بر مخاطب تأثیر بگذارد یا به او القا شود. بنابراین وقتی میخواهیم یک تحلیل را ارزیابی کنیم، باید توجه داشته باشیم که اطلاعات صحیح ممکن است با دیدگاههای شخصی تحلیلگر مخلوط شده باشد و تفکیک این دو از هم بسیار دشوار است. نکته دوم اینکه در این نوع تحلیلها، معمولاً باید «بین خطوط» را خواند، نه فقط متن را. مثلاً زمانی که نشریهای مانند الشرق الاوسط مطلبی را در مورد تغییر فاز فعالیت حماس چاپ میکند، با احتمال بسیار زیاد تحلیل نزدیک به دیدگاه عربستان سعودی است.
وی ادامه داد: این نشریه معتبر که موضوع اصلی آن خاورمیانه است، سالهاست در لندن منتشر میشود و روزنامهنگاران حرفهای بسیاری در آن فعالیت کردهاند و در طول سالها نیز از حمایت مالی عربستان برخوردار بوده است. بنابراین در چنین مواردی، تحلیلگری که مطلب را نوشته احتمالاً به مجموعهای از منابع دسترسی داشته که میتوان حدس زد بخش قابلتوجهی از آنها سعودی یا آمریکایی بودهاند و تحلیل خود را بر اساس همان دادهها ارائه کرده است. هدف این نوع تحلیلها نیز معمولاً این است که یک موضوع مشخص را در افکار عمومی جا بیندازند؛ بدون اینکه مقامهای رسمی عربستان یا دیگر طرفها آن را مستقیم بیان کنند. بهاینترتیب این تحلیلها در افکار عمومی سنجیده میشود و بازخورد آن میان فلسطینیها، اعضای حماس و دیگر گروهها بررسی میشود و سپس از روی این واکنشها قضاوت صورت میگیرد. نکته سوم اینکه اگر این تحلیل را کنار یک خبر مهم دیگر قرار دهیم که اعلام شده بود «ترامپ دستور داده اخوانالمسلمین طی سه ماه در سراسر جهان بهعنوان یک گروه تروریستی بررسی و معرفی شود»، آنوقت ارتباط این دو موضوع روشنتر میشود.
این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: گرایشهای ایدئولوژیک حماس، اخوانی است. این اقدام در واقع تکمیل یک فرایند بزرگتر است؛ چرا که اخوانالمسلمین مهمترین رقیب سیاسی عربستان سعودی در جهان اهل سنت محسوب میشود. اخوانیها در طول سالها رقیب فکری وهابیتِ حاکم بر عربستان بودهاند و هر دو جریان خود را «اصلاحطلب» میدانند، البته نه به معنای ایرانی آن، بلکه در چارچوب فکری اهل سنت. بنابراین اگر ترامپ دستور داده باشد که وزارت خارجه آمریکا اخوانالمسلمین را تروریستی اعلام کند، معنای آن این است که طیف وسیعی از جریانهای اخوانی، از جمله ترکیه و همچنین گروههای اخوانی حاضر در سوریه، قطر، تونس، لیبی و دیگر نقاط، زیر فشار قرار میگیرند که این دقیقاً نقطه مقابل منافع عربستان است و میتواند رقبای آن را از میدان خارج کند. در این میان، وقتی برخی پیشنهاد میکنند که «حماس به جای فعالیت مسلحانه، در قالب یک نیروی سیاسی فعالیت کند»، این پرسش پیش میآید که اگر آمریکا در مسیر تروریستی اعلام کردن اخوانالمسلمین حرکت میکند، چگونه ممکن است حماس با گرایشهای اخوانی بتواند در قالب یک حزب سیاسی ظاهر شود؟
وی افزود: به نظر میرسد یکی از دستورکارهای سفر بنسلمان به آمریکا همین موضوع بوده؛ زیرا بلافاصله پس از بازگشت او، ترامپ این دستور را صادر کرد. میتوان گفت این اقدام بخشی از خواستههای عربستان سعودی را تأمین کرده است. چنانکه اشاره شد، رقابت میان وهابیت (عربستان، امارات، بحرین) و اخوانیها (قطر، ترکیه، تونس، لیبی و غیره) بسیار عمیق و طولانی است. حال اینکه آیا میتوان این دو موضوع را به هم پیوند داد، بحث دیگری است، اما بههرحال مؤلفههای رسانهای نشان میدهد که عربستان در تلاش است با کمک آمریکا از یک طرف رقبای منطقهای خود را تحت عنوان «تروریسم» از صحنه خارج کند و از طرف دیگر، موضوع فلسطین را در چارچوب جدید مطرح کند؛ یعنی اینکه گروههای فلسطینی سلاح را کنار بگذارند، وارد روند سیاسی شوند و حتی در چارچوبهایی مانند «صلح ابراهیم» مشارکت کنند. این ایده سالها است که توسط برخی افراد در میان فلسطینیها مطرح میشود.
بهشتیپور گفت: برای تحقق چنین نقشهای موانع جدی وجود دارد. اولین مانع این است که نام «حماس» خود یک مشکل است، زیرا این گروه از پیش از سوی آمریکا و اروپا تروریستی اعلام شده و اسرائیل نیز به شدت به دنبال نابودی آن است. بنابراین اسرائیل هیچگاه اجازه نمیدهد حماس تحت نام قبلی خود به عنوان یک نیروی سیاسی وارد فعالیت رسمی شود. دوم اینکه باید کادرهای حماس قانع شوند که سلاحهای خود را تحویل دهند؛ اتفاقی که احتمال آن بسیار اندک است. زیرا همانطور که سقوط اسد در سوریه به معنای پایان تهدید برای اسرائیل نبود و حتی حملات اسرائیل افزایش یافت، تحویل سلاح توسط حماس نیز تنها باعث میشود سرکوب فلسطینیها آسانتر شود. بسیاری از گروههای فلسطینی بر این باورند تا زمانی که تضمین قطعی برای تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی ارائه نشود، کنار گذاشتن سلاح به معنای باز کردن دست اسرائیل برای سرکوب گستردهتر است.
وی در پایان خاطرنشان کرد: باید متوجه بود که بدنه حماس نیز تا زمان نبود تضمین واقعی برای تشکیل دولت فلسطینی، با تحویل سلاح مخالفت خواهد کرد. علاوه بر این موانع، از نظر جغرافیایی نیز تشکیل دولت فلسطینی عملاً بسیار دشوار شده است، زیرا شهرکهای صهیونیستنشین در کرانه باختری ارتباط سرزمینی را از بین بردهاند. حتی در داخل کرانه باختری نیز ارتباط یکپارچه وجود ندارد، چه برسد به اتصال غزه با کرانه شرقی. این جدایی جغرافیایی عملاً امکان تأسیس یک دولت مستقل و یکپارچه را بسیار پیچیده کرده و اجرای چنین سناریوهایی را با مشکلات مضاعف مواجه میکند.


