به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در برنامه «اتاق سردبیری» خبرآنلاین،
درادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید:
یک سوال خودم اضافه میکنم. میزان واکنشی که بخشی از جامعه به این موضوع نشان داد خیلی عجیب بود. در حدی که یکی از دوستانم صراحتا به من میگفت که همه تبعیضهایی که در جمهوری اسلامی به مردم و من میشد را به نحوی توجیه میکردم و این یکی را دیگر نمیتوانم توجیه کنم و این خط قرمز من است و تکلیفم با حاکمیت مشخص شد. چرا اینقدر مهم شد؟ برخیها گفتند که خیلی جاها شتر را با بارش بردند و شما عین خیالتان نبود. این خط سفید چیست که شما را اینقدر عصبانی کرده است؟ آیا آستانه صبر با این موضوع سرریز شده است یا واقعا اهمیت دارد؟
اگر ممکن باشد به این بحث کمک کنم که جلو برود که هر کسی در سطح توصیف مسئله و نه تبیین و تحلیل، برداشت خود را از مسئله بیان میکند. من متوجه میشوم که در یکی از خبرگزاریهای معتبر کشور و یا یکی از معتبر ترین خبرگزاری کشور، سطح نگاه سردبیری به این موضوع چیست تا با این نگاه خود را تنظیم کنم. منظورم این است که ما یک سطح توصیف و یک سطح تحلیل و تبیین داریم. در سطح توصیف میخواهم ببینم که یک چیز را میفهمیم یا به چیزهای متفاوتی میپردازیم؟ ممکن است لازم باشد سطح توصیف ما با هم هماهنگ باشد. این که جنابعالی فرمودید که مسئله ای به نام سیم کارت سفید یا خط سفید کشف شد، برای من سوال این است که آیا این چیزی بود که باید کشف میشد و پلتفرم ایکس باید آشکارش میکرد یا این چیزی بود که برای همگان روشن بود که چنین وضعیتی در کشور ما وجود دارد؟ آیا احساس تبعیض در مورد چنین موضوعی، به بقیه احساس تبعیضها شد و یا این یک تبعیض متمایز تلقی شد؟ در بین همکارانتان سوال میکنم.
اگر این خط سفید فقط به خبرنگارها تعلق میگرفت و فقط به اینها محدود میماند {مشکلی نبود}. این که به خبرنگارها تعلق گرفته است غیر رسمی نبوده است و هر سال اعلام میشده و همه میدانستند و حتی میگفتند. سخنگوی دولت و وزیر هم میگفتند. اما وقتی آشکار شد ، دیدیم در آن جدایی طلب و اپوزیسیون و اکانتهای عجیب و غریب خارج از کشور و سینماگر و نماینده مجلس و همه نوع آدمی هست. اگر محدود به خبرنگارها میماند، آیا باز هم این هجمه صورت میگرفت و چنین جوری میشد؟ یا این که نفس رانت، موجب فساد میشود. هرچیزی که امتیازی برای طبقه ای قائل شوید، مثلا ارز ترجیحی دهید یا امتیاز برای روحانیون قائل شوید که سربازی نروند یا سهمیه برای دانشگاه دهید، وقتی این را قائل میشوید، ممکن است برای کسی که جنگیده است احترام قائل شوند و حتی سهمیه هم قائل باشند. ولی سر و کله آدمهای قلابی که برای خود سند و مدرک درست میکند هم وجود دارد. الان سرجمع خبرنگارانی که قرار است سیمکارت سفید به آنها تعلق بگیرد را نمیدانم چقدر است.
ولی کسانی که خط سفید دارند، صحبت از یک میلیون و دو میلیون نفر هستند. اگر محدود به خبرنگارها میماند باز هم این جو ایجاد میشد؟
رقم بالایی است. شایعات را میگویم. سند و مدرک ندارم. ولی حرفهایی که وجود دارد این است که تعداد زیادی از سینماگر و نماینده مجلس و فعال اصلاح طلب و اصولگرا و تاجر و همه جور آدم الان هستند { که خط سفید دارند}. اگر اعتراضی هست، برای این است که حق ویژه ای به صورت رسمی قائل شوید. حتی اگر استدلال هم داشته باشد و منطقی هم باشد، مانند ارز ترجیحی که مثال زدم، سر و کله فساد پیدا میشود.
یعنی یکی بحث تبعیض در جامعه است و فاصله دولت و ملتی که در اثر این موضوع ایجاد شده است. بحث فییلترینگ هم یک مطالبه عمومی بوده است و بعد مشخص شده است که اگر نمیشود به این خاطر است که بقیه ندارند.
فکر میکنم جمع تر هم میشود به این بحث پرداخت. موضوع فیلترینگ برای چه سالی است؟ فیلترینگ از چه سالی شروع شده است؟ از زمانی که مصوب شد حدود ۸۹-۹۰ بود. فیلترینگ برای ۸۸ و حین آن تحولات انتخابات رخ داد. انتخابات ۸۸، فیسبوک و توییتر فیلتر شد. دو چیز در آن زمان فیلتر شد. یکی توییتر و دیگری فیسبوک.
توییتر و فیسبوک متهم ۸۸ هستند. اینطوری طرح شد که خانم کلینتون گفته است که این دو یک به روز رسانی داشته اند و گفته ایم به روز رسانی آنها را به تاخیر بیندازند تا دسترسی ایرانیها قطع نشوند. این که خود این موضوع واقعیت داشت و چقدر زمینه مند بود، خیلی قابل مطالعه است. برای این که ما از زمانی صحبت میکنیم که سرعت مجاز اینترنت خانگی، ۶۴kb/s بود و اگر شرکت یا موسسه داشتید، میتوانستید تا ۱۲۸ هم بگیرید. اگر پارتی داشتید ممکن بود در خانه ۱۲۸ داشته باشید. این دیگر اوجش بود. ما اساسا فیسبوک و توییتر را روی موبایل نداشتیم. {از طرفی در آن زمان} یک همزمانی با شورش لندن را با اتفاقات سال ۸۸ در ایران داریم که در آن جا هدایت تظاهرات در توییتر و فیسبوک توسط معترضین انجام میشده است. اتفاقا پلیس انگلیس هم از طریق توییتر و فیسبوک هم ردگیری کرده است و هم مسیرها را منحرف کرده است و هم خوشبختانه یا متاسفانه، بالاتر دستگیری انجام داد. یعنی اتفاقی که توییتر و فیسبوک به مثابه ابزار شورش مدنی و ابزار کنترل استفاده شده است، تجربه عینی بریتانیا است. دوستانی که در این جا موضوعات را کنترل میکردند، در بازجوییها به این نتیجه رسیدند که برخیها شاید گفته باشند که از وجود این تجمع توسط توییتر یا فیسبوک مطلع شده ام. در همان جا با این اینترنت هندلی گازوییلی آن زمان ۱۲۸ ، این دو را فیلتر کردیم. قبل از آن سال ۸۰ نمایشگاه و جشنواره مطبوعات بود که در این جشنواره میز گردی تحت عنوان آینده اینترنت در ایران گذاشتند. آن زمان داشتم روی رساله دکتری خود کار میکردم و یکی از مقالات دوره دکتری من روی اینترنت ایران و منطقه متمرکز بود. برای همین من را دعوت کردند. آن زمان آقای مرتضوی تازه داشت شروع میکرد که برخورد با مطبوعات را به جاهایی برساند. در آن سخنرانی عرض کردم که امروز ایران آزاد ترین اینترنت جهان را دارد. برای این که هیچ کنترلی روی آن نیست. اینترنت ایران در سال ۱۳۸۰ را گفته بودم. اما گفتم به این اعتماد نکنید. چون در عرض یک شب تا صبح، ایران میتواند بسته ترین اینترنت جهان شود. وقتی میگوییم ۲۰:۲۱ به همان اندازه ای که تکنولوژی آزاد است، تکنولوژی کنترل هم است. متفکری به نام دوسلاپل کتابی به نام ارتباطات و ابزار آزادی نوشته است. آقای دکتر مجید تهرانیان(۱۳۱۶-۱۳۹۱) که استاد ما بود، کتابی به نام رسانهها ابزار قدرت نوشته است. این دو سویه یا دو لایه یا دو روی این فناوری اطلاعات و ارتباطی است. این مثال را زدم که بگویم تا آن سالها تا قبل از سال ۸۸، یکی از – یا احتمالا جزو – معدود اینترنتهای کاملا بلا کنترل در جهان بودیم که سطح کنترل ما به این سمت رفته بود که نرم افزارهای کنترلی از آمریکا و جاهای دیگر تهیه کنیم تا بتوانیم محتوایی که سازمانها و شرکتها و دانشگاهها به کلاینتهای خودشان سرویس میدهند را کنترل کنیم. به تعبیری سطح فیلترینگ برای این که به سطح ملی برسد، زمان برد. از سطح خرد شروع شد. در سطح ملی هم عمدتا بستن سایتهای سه گروه اصلی بود. گروههایی که سایتهای مستهجن و فساد اخلاقی را ترویج میکردند، سایتهایی که عملیات مسلحانه و تروریسم را ترویج میکردند و سایتهای خلاف دین و ضد ارزشها به معنای ضد دین را. آن سایتهای تروریستی، آرام آرام وسعت پیدا کرد و سایتهای ضد انقلاب هم به میان آمد. پس اینترنت ما آزاد بوده است، الا مواردی که برشمرده شد. در سال ۸۸ به جای این که سایت فیلتر کنیم، دوستان آمدند پلتفرم را فیلتر کردند. چون ابتدای شبکههای اجتماعی هم {آمده بودند}. فیسبوک و توییتر از همان زمان تا الان تقریبا باز نشده است.
وبلاگ هم سال ۸۸ بود و در همان دوره بود. خوبی وبلاگ این بود که میتوانستند وبلاگ شما را ببندند. لازم نبود پرشین بلاگ را ببندند. با پلتفرم کاری نداشتند. میتوانستند بگویند آن پلتفرمهایی که سرور هایش در داخل بود{فلام کاربر} را ببندید .پلتفرم هم کار را انجام میداد. ولی چون اینها سرورهایشان خارج بود و پلتفرمهای بین المللی بود و زورمان نمیرسید بگوییم این {صفحه} را ببندید، گفتند پلتفرم را ببندید.
از زمانی که کارگروه تشخیص مصادیق مجرمانه(۱۳۸۷) درست شد، کشور ما ساز و کاری پیدا کرد تا بتواند جایی که رای از مردم نگرفته و نظارتی هم بر آن نیست، بتواند در یک جمع بسته تصمیم برای بستن بگیرند. موضوع اینترنت و موضوع پلتفرمها یک موضوع پویا و زنده است. به این معنا که هر روز میرود و میآید و اضافه و کم میشود. پس این کارگروه یک حیات پویا داشت. بستن در آن جا خیلی ساده بود. ولی باز کردنش خیلی مشکل بود. با گزارشی میشد بست، ولی برای این که باز شود، خیلی فرآیند نیاز داشت. در زمانی که من کنترل کردم، فقط در یک دوره ۲۵ میلیون سایت توسط این کارگروه بسته شد. عدد خیلی بالاتر از اینها رفت.
اساسا درمورد خارجی صحبت میکنم. عمده اش خارجی بود. داخلیها نیاز به این بحثها نداشتند. زنگ میزدند و خود فرد را میبستند. نیاز نبود سایتش را ببندند. اتفاقاتی که بعد افتاد، اتفاقاتی بود که هم حساسیت را و هم تحلیلهایی که کمک میکرد را بالا برد. تحلیلهایی که به آن کمک میکرد، تحلیلهایی بود که از زمان ۷۶ و بخصوص ۷۸ درمورد انقلابهای مخملی و رنگی(۲۰۰۴ به بعد) و اینها درست شده بود که اصطلاحا براندازی نرم در آن صورت بندی شده بود و اجازه میداد که با این که این را به براندازی نرم منتسب کنید، همه چیز مشخص میشد.
از طرفی اتفاق خیلی مهمی که این سمت رخ داد این بود که بعد از اتفاقات سال ۸۸ و سپس در سال ۹۲، تحرک خیلی بزرگ و غیر قابل مدیریتی توسط دوستانی اتفاق افتاد و آن هم افزایش پهنای باند بود. مسئله ای به نام پهنای باند نداشتیم. برای این که خیالمان راحت بود که این باند محدود است و حداکثر روی ۲G کار کشور را جمع میکنیم. ۲G یعنی صوت و اگر خاطرتان باشد، برای این که یک اپراتور ما( رایتل) امکان تماس تصویری فراهم کرده بود تا استفتا از مراجع رفت و حرمت آن اعلام شد(۲۲ اسفند ۱۳۹۱). وقتی آن حرمت اعلام شد و آن نگاه بر سیاست گذاری حاکم شد، دیگر احتیاج به افزایش پهنای باند نداشتید. چون پهنای باند را برای تصویر میخواستید. برای تلفن زدن معنا نداشت. برای دادههای سنگین تر بود.
می توانم بگویم پوشش آن شرعی بود. در سال ۹۲ مشخص شد که یکی از ظرفیتهای جدی که جامعه از حاکمیت مطالبه میکند، چیزی تحت عنوان حق ارتباط است. به حق دسترسی در اسناد حقوق بشری جدید خیلی جدی توجه شده است و در سیاست گذاریهای اتحادیه اروپا خیلی جدی گرفته شده است. در سیاستهای منطقه ای هم کاملا مشخص بود که این ظرفیت در حال افزایش است. جمهوری اسلامی ایران در حوزه ارتباطات، سیاست افزایش پهنای باند را جدی کرد. به تعبیری از ۲G به نسل دو و نیم یا نسل سه و یا نسل چهار میتوانستیم برویم. میتوانستیم پلکانی حرکت کنیم. کاری که دولت یازدهم انجام داد این بود که این پله را پرید. یعنی به جای این که از ۲G به ۲.۵G برود، به نسل سه و خیلی سریع به نسل چهار رفت.
پهنای باند قسمت موبایل، شرایط جدیدی ایجاد کرد. همین شرایطی که تلفن هوشمند هم میآید. یعنی آن قسمت تلفن هوشمند با پهنای باند – سخت افزار و پهنای باند – باهم میآیند. وقتی اینها آمدند، کشف جدیدی توسط مردم رخ داد – و در قسمتهای دیگر دنیا هم رخ داد – که میتوانیم منهای نیاز به بسترهای حاکمیتی باهم ارتباط داشته باشیم. این همان نگرانی بود که برخی از دستگاهها پیش بینی میکردند که پهنای باند را زیاد نمیکردند و مدیریتش میکردند.
در همان زمانی که پهنای باند کشور خیلی محدود بوده است، برای برخی دیگر این محدودیت وجود نداشته است. این پهنای باند موبایل است که محدود بوده است. ولی در قسمت زمینی، دستگاهها دسترسیهای باز و خوبی را داشته اند. به این معنا که کنترل و مدیریت فیلترینگ زمینی خیلی ساده تر بود. به شما میدادند و به ایشان نمیدادند و موضوع ساده بود. دانشگاهها یک وضعیت و دستگاههای دولت وضعیت دیگر و شرکتها وضعیتی دیگر داشتند. اگر خاطرتان باشد، همان زمان اینترنت ماهواره ای داشتید. این اینترنت ماهواره ای که الان استارلینک میگویند، با یک دیش بود.
دکل و اینترنت با دیش داشتند. به این ترتیب حاکمیت از یک طرف پهنای باند را توسعه داد و از طرفی دیگر امکانات کنترلی خود را هم توسعه داد. هرچقدر که شما از این طرف فناوری دسترسی را توسعه دادید، از آن طرف فناوری نظارت و فیلترینگ توسعه پیدا کرد، تا به وضعیتی در سال ۹۶ رسیدیم که در انتخابات ۹۶ تحلیل برخی از آقایان این بود که اصولا انتخابات ۹۶ انتخابات پلتفرمی بوده است .
۹۴ برای همه تقریبا استفاده کردند. ولی در ۹۶ مشخص شد که طرفی که پهنای باند را باز کرده است، در توان استفاده از شرایط پلتفرمی هم دست بالا را دارد. حس این که آنها میدانند که دارند چه کار میکنند حس تلخی بود. در جلسه ای یکی از مسئولین محترم کشور، به رئیس جمهور رو کرد و گفت ما که میدانیم این آقا در اینستاگرام و تلگرام و اینها چه کار کرده است. با این روش نمیگذاریم شما ادامه دهید.
به فردی رو کرد. ایشان در آن جلسه علنا گفت که موضوع انتخابات ۹۶ این است که ازپلتفرمها استفاده کردید .در حالی که آنها هم میتوانستند استفاده کنند و کسی جلویشان را نگرفته بود. ولی در آن زمان هنوز مهارت کافی وجود نداشت.
من نمیگویم. شما بفرمایید.
به هر حال سال ۹۶ به نظر من خیلی چیزها را از نظر سیاسی تغییر داد. مشخص شد که مسئله این پلتفرمها در رقابتهای داخلی خیلی مهم است. بحث تهاجم مطرح نیست بلکه بحث رقابت داخلی است. در رقابت داخلی، دوستان ما سه سیاست را پیش گرفتند. اولا کل آن را فیلتر میکنیم. این در سال ۹۶ رخ داد. تا توانستند به صورت موقت بگویند که اینها باید بسته باشند. چون اینها مشکلات شدید ایجاد میکند. در ۸ دیماه ۹۶ مصوبه گرفتند. ولی رئیس جمهور وقت ایستاد و گفت که مصوبه موقت است و تشخیص این که چه زمانی به پایان میرسد با خودم است. چند وقت بعد، ایشان تلگرام را آزاد کرد( ۲۳ دی ماه ۱۳۹۶) . مردم هم کاملا درک میکردند و شرایط امنیتی است و الان هم تمام شده است. بابت باز کردن تلگرام و تعهدی که به ملت داده بود و انجامش داد، آقای رئیس جمهور تا به امروز هزینه میدهد.
می گفت هزینه اش را داده ایم؛ دیگر ادامه اش بدهیم . اما او ایستاد و گفت به مردم تعهد داده ام و موقت است. آن قسمتی که مهم است این است که در جریان اتفاقات ۹۶، ما در آستانه به توافق رسیدن قطعی با تلگرام بودیم که با تلگرام خواستهها درمورد فیلتر کردن حسابهای کاربری دارای این چند مشخصه را به توافق رسیده بودیم. اولا حسابهای کاربری که ترویج تروریسم و فحشا میکنند و پورنوگرافی کودکان و بزرگسال را قبول کرده بود و ضد دیانت و دین و خدا را هم قبول کرده بود و روزانه لیست از ایران به رئیس تلگرام میرفت و رئیس تلگرام هم روزانه اعمال میکرد و میبست. تلگرام تقریبا به بستری امن تبدیل شده بود. تا به موضوعی به نام روح الله زم و آمدنیوز رسیدیم. در جریان آمدنیوز، دوستان وزارت ارتباطات توانستند آمد نیوز را به صورتی شناسایی کنند که رسما فرمان جنگ و جنگ داخلی و شورش مسلحانه میدهد. این را برای تلگرام فرستادند و تلگرام، خودش آمدنیوز را فیلتر کرد. امروز که این حرفها را میزنیم مانند این است که افسانه تعریف میکنیم. ولی واقعیت این است که نتیجه تعامل عاقلانه و پخته جمهوری اسلامی با یک پلتفرم مادر و بسیار موثر در حدی بود که گفتیم آمدنیوز و {تلگرام} آن را بست. آقای زم یک کانال دیگر به نام صدای مردم زد. صدای مردم همان آمدنیوز بود. ما به تلگرام گفتیم که این را هم ببندید. این همان آمد نیوز است. گفت کجایش نوشته است که آمد نیوز است؟ شما دارید ادعایی میکنید. اجازه دهید دعوت به شورش مسلحانه کند و به آن استناد کنید. این که میگویید چیزی یک هفته درست شده است و آن را ببندم، دلیلی برایش ندارم. این جا شروع اختلاف با تلگرام بود. از طرفی دوستانی که درگیر این مسئله بودند، این را در دست گرفتند که دیدید نبست؟ گفتیم به دلیلی نبسته است و قابل گفتگو است.
خیر – آن هم حواسش را جمع کرده بود. چون ضربه خورده بود. موضوع صدای مردم به این جا رسید که از ایران به آن خط میدادند و از آن جا به دستگیری رسید و به خود آقای زم رسید(۲۲مهر ۱۳۹۸). بحث بعدی این بود که دوستان گفتند که یک راه آن فیلترینگ است و فشار میآوریم و فیلتر میکنیم. دیدند فشار به رئیس جمهور و وزارت ارتباطات فایده ندارد و در شورای فضای مجازی هم رای نمیآورد. به قوه قضاییه رفتند و هماهنگ کردند و از یک بازپرس محترمی – که به دادیار میگویم – حکم گرفتند و آن را بستند (۱۰اردیبهشت سال ۱۳۹۷) .وقتی خواستند ببندند، به وزیر ارتباطات حکم را ابلاغ کردند که باید بسته شود. وزیر ارتباطات پیش رئیس جمهور آمد و ایشان گفت که آن را نبندید. آنها به صورت شخصی، وزیر ارتباطات را احضار کردند. نه به عنوان جایگاه حقوقی، بلکه محمدجواد آذری را {احضار کردند}. نتیجه اش این شد که تا جایی که اطلاع دارم و ممکن است غلط باشد، دوستان دیدند وزیر ارتباطات زیر بار نمیرود و زحمت کشیدند و به اپراتورها ابلاغ کردند و آنها هم خیلی مقاومت نکردند و آن را بستند. پس دوستان این مسیر را رفتند که فیلتر سنگین میکنیم. نه یکی بلکه هرچه دلمان بخواهد را فیلتر میکنیم و واتسپ را فیلتر میکنیم.
فیلترینگ یوتیوب برای آن زمان نیست. ولی در عین حال گفتند همه اینهایی که حالت شبکه اجتماعی دارد {را فیلتر کنید} . حتی وی چت چینی را هم پیشگیرانه فیلتر کردند. راه دوم این بود که برای حل این مسئله، ایجابی برخورد کنیم. در تلگرام رفتند و شروع به خریدن کانال کردند. مثلا گفتند خبر فوری خیلی برد دارد و آن را میخریم. تعداد زیاد بود. موثرهایشان شناخته شده بود و زحمت کشیدند و از پایه خریدند. گفتند این کانال یک میلیون عضو دارد و آن را میخریم. فکر کردند اگر این را بخرند درست میشود. حالا این که شده یا نه بحث دیگری است. راه بعدی این بود که خودمان پلتفرم میزنیم. ایتا و بله و سروش و آی گپ و... را آوردند و مصوب کردند که به هر کدام ۵ میلیارد کمک شود و خدمات سروری داده شود. اقدامات متفاوت سلبی و ایجابی شد که جایگزین و یا محدودش کنیم.
چیزی که حق بود را تبدیل به لطف کردند. مثلا شما مجوز طرح ترافیک دارید. قاعده اش این است که همه میتوانند به هر جای ایران بروند. بعد میگویند هیچ کسی نمیتواند این جا برود. میگوییم آمبولانس چطور؟ میگوید آمبولانس را من اجازه میدهم که برود. میگوییم رئیس جمهور چطور میشود؟ وزرا نروند؟ آن وقت فقط وزرا بروند؟ پس نظامیها چه؟ اینطور شد که وقتی ما یک محدودیت ایجاد کردیم و این محدودیتی نبود که بتوان آن را ادامه داد یا به این فراگیری ادامه اش داد، مجبور شدیم برایش استثنا قائل شویم. به تدریج استثناهای مجاز و نیمه مجاز و زمینه ای اضافه شدند. بعد هم گفتیم که پول بدهید و به طرح ترافیک بیایید. به نظرم به این جا هم خواهیم رسید. به نظر من، دیدیم که مردم را دو دسته کردند. یک عده را ما اجازه میدهیم که بروند و عده دیگر هم خودشان بروند. یعنی cip و vip درست کردیم. وی آی پی آنهایی هستند که در پاویون دولتی میآیند. از نظر من فیلترشکن cip است. همه آزادند که در فضای اینترنت بدون فیلتر بروند، در صورتی که فیلتر شکن داشته باشند. همه میتوانند همه جا بروند، اما فرقش ماهی ۳۵۰ هزار تومان یا یک میلیون تومان است. ۳۵۰ هزار تومان در سبد خانوار، معادل کمتر از یک ساندویچ است. از نظر من ۳۵۰ هزار تومان دادن برای فیلترشکن یک ماهه ای که همه چیز را باز میکند، بسیار ساده تر از پذیرفتن خط سفید است. کل حرف من این است که خط سفید، سفید نیست. سیاه ترین خط، خط سفید است. چون شما خود را در شورت لیستی میبرید که کاملا کنترل میشود. بهتر است در میان ۸۰ میلیون باشید تا در میان ده هزار نفر. در میان ده هزار نفر یعنی اعلام کرده اید لطفا من را کنترل کنید. کل موضوعی که به نام خط سفید است، یک وی پی ان دیگر است. چیزی به نام دسترسی مستقیم به اینترنت نداریم. ما یک وی آی پی و یک سی آی پی داریم. مردم در cpn هستند و آنها در vpn هستند. این که کسی که از خط بدون فیلتر استفاده میکند، یعنی پذیرفته است که تمام مراودات و ارتباطاتش از مبدا کنترل شود. یعنی امکان رمز گذاری از ابتدا را از دست داده است که در فیلتر شکن به شما این امکان را میدهند.
آن طرف را ببینید. به نظرم هیچ کسی به خاطر ۳۵۰ هزار تومان نپذیرفته است. مسئله پول نیست. مسئله این است که تصور یک پرستیژ است که من وصلم و حس منزلت پیدا کنم.
وقتی افشا میشود انکار میکنند. تا وقتی افشا نشده است، احساس منزلت میکنند. پیش رفقا و همگنانش احساس منزلت میکنند. متوجه باشید که وقتی که میگویند یک نفر اجازه ورود به طرف ترافیک دارد، فقط به آن جا ختم نمیشود.
دومین گروهی که از آن استفاده کردند، کسانی بودند که به آنها گفته اند شما سفیدید تا این کارها را بکنید. یعنی به عنوان یک ماموریت به فرد این خط سفید را دادند. این دو گروه در این قضیه دچار مشکل شدند. آنهایی که ماموریتی بودند، خیلی کارشان سخت تر شد. آن کسی که ماموریت داشته نقش برانداز را بازی کند یا پسر بوده و نقش دختر را بازی میکرده است و برعکس، خیلی آن رویههای دیگرِ افراد مشخص شد. آن که داخل بوده است و قرار بوده خارج بازی کند یا برعکس، همه اینها به هم ریختند. گروه دیگری هم داریم که بدون این که نقش خود را عوض کنند و زیر و رو بکشند، کاری کردند که اگر فیلتر هم باشد یا نباشد، میکند. حرف خود را میزند. توییتی هم در این مورد زدم که گفتم سیمکارت من هم خط سفید و هم قرمز و هم سبز را تجربه کرده است. واقعیت هم همین است. آدمهایی که در هر لیستی که قرار میگیرند حرفشان را عوض میکنند با آدمهایی که در هر لیستی حرف خود را میزنند متفاوت هستند.
حتی بالاتر – قانونی را سال ۷۳ تصویب کردیم که آیین نامه آن سال ۷۴ ابلاغ شد که دیشها و گیرندهها را جمع کنیم و به صدا و سیما بدهیم تا استفاده کند.
سوال من هم همین است!
اداره جلسه صبح را آقای روحانی اداره کرده است و قانون سه ساله و به صورت موقت و آزمایشی تصویب شد. آن هم قانون و نه آیین نامه اجرایی. بعد از ظهر آقای ناطق اداره کرده است و {این قانون} دائمی شده است.
با شما تفاوتهایی دارم. با فیفای اسلامی موافقم و میگویم که وجود دارد. مسابقات کشورهای اسلامی داریم و برگزار میشود. اما این به معنای حذف شدن از فیفا نیست. حتما احتیاج به پلتفرمهای بومی شبکههای اجتماعی و اطلاع رسان داریم. باید هم باشد. ولی این لازمه اش حذف شدن دیگری نیست.
با این فرمایش مخالفم. این آخرین راه حل قانون گذار بوده است. در مقام اجرا، آن ۲۵ تای دیگر که دستگاه برایشان در نظر گرفته بودند تا فعالیتهایی کنند، ظاهرا فعالیت هایشان موفق نبوده است. گفتند اگر آنها موفق نبوده است، دلیل نمیشود که این کارش را نکند.
این قانون را انقدر جدی گرفته ایم که الان دوران ماهواره تمام شده است و ما سفت نگهش داشته ایم. ما مدام میگوییم چرا "من و تو" و دیگران میبندند. دوران تلویزیون ماهواره ای به پایان رسیده است. voa را هم که میبندند با همین مبنا است. بی بی سی هم به زور دوام آورده است. تقریبا در تمام دوران فعالیت تلویزیون ماهواره ای گفته ایم که خودمان باید تلویزیون ماهواره ای داشته باشیم ولی باید جلوی دیگران را بگیریم.
درمورد مواد مخدر رویکردهای کاهش مصرف را پیش گرفته ایم. نسبت به داشتهها صحبت نکنیم. خیلی درمورد مواد مخدر زحمت کشیده شده است. ولی کشوری دارید که به تولید کننده اصلی مواد مخدر جهان چسبیده است، آسیب هایتان متفاوت است. میخواهم بگویم که هم اعدام کردیم و هم کاهش مصرف را کار کرده ایم و هم مبارزه با جرایم سازمان یافته را انجام دادیم و هم برای ترک اعتیاد کارهای زیادی انجام داده ایم و هم کمپ درست کرده ایم. نمیگویم بهترین در دنیا هستیم. ولی این جمله غلط است که بگوییم جز اعدام کاری بلد نبوده ایم.
اعدام هم منجر به کاهش نشده است. ولی صورتی را به شما میگویند که اگر این کارها را نکرده بودیم چه میشد. این را هم نمیشود جواب داد. چون شرطی است که اتفاق نیفتاده است. در زمینه همین موضوع اینترنت، میگویم که راههای جایگزین نه، ولی راههای مکملی وجود دارد. یعنی ممکن است کارهای دیگری هم انجام دهید. مثلا الان در دنیا در کنار این که سایتهایی را فیلتر میکنند و با سایتهایی برخورد میکنند، مسئله احراز هویت دیجیتال را جدی گرفته اند. یعنی بالاخره شما بدون این که مشخص شود چه کسی هستید نمیتوانید وارد اینترنت شوید. این تکلیف موضوع را از پایه مشخص میکند. بدون احراز هویت نمیتوانید. اگر این را اصل گرفتید، همه وارد خط سفید میشوند. معنایش این است که نقشه کلیک هر کسی کاملا قابل ردیابی است. اینها در ظرفیتهای بالا ذخیره میشود. ممکن است فردی تهدید بالقوه باشد و کنترل بالقوه میشود. کسی هم تهدید بالفعل باشد و کنترل بالفعل شود. کسی هم جزو لیست تهدید نیست. ذخیره میشود. {شنیده شده}در بریتانیا، اسکاتلندریارد شعاری دارد که میگوید شما میتوانید خلاف کنید ولی نمیتوانید ادامه دهید. در این حلقه کنترلی، اگر تخلف کنید گیر میافتید. اگر این وضعیت را داشته باشیم که هر کسی بداند که اگر در فضای مجازی خلاف کند، بالاخره به او میرسند، این بازدارنده خواهد بود. اگر در مواد مخدر مطمئن میشدید که پخش کننده مواد مخدر کسی باشد و زیر یک ماه با سه واسطه به او میرسند، حساب بازدارندگی خود را به نحوی نشان میدهد.
من به آن اکوسیستم کنترل میگویم. در اکوسیستم کلی، یک بخش کنترل وجود دارد. مثالی برای شما میزنم. آقای غرضی موبایل را وارد ایران کرد. فکر میکنم پارت اول که آمد دست همین وی آی پیها آمد. یک نفر اگر موبایل داشت یعنی به جایی وصل بود. به این تعداد مقداری اضافه شد و نهادی گزارش داد. گفت در همه جای دنیا وقتی این سیستم موبایل را در سطح ملی میخرند، ماژولی به نام « ماژول دسترسی قانونی» برای پلیس و نهادهای امنیتی دارند . ایشان این را برای کشور نخریده است. مخابرات ایران سیستم تلفن همراه را خریده بود ولی قسمتی که مهم ترین بخش آن است را نخریده بود. گفتند میخواستیم ارزان در بیاید و نخریدیم. زمانی به این صورت است. زمانی میگویند پایم را روی آن میگذارم. افراط و تفریطش بد است.
دومین نقل قولم را از مرحوم دکتر تهرانیان میگویم که درس سیاست گذاری فرهنگ و رسانه و ارتباطی با ایشان داشتیم. گفت خلاصه اش در عمرم به این نتیجه در حوزه سیاست گذاری فرهنگی رسیده ام که مهم تر از این که یک حکومت بد یا خوب است یا برحق و یا ناحق باشد، این است که چقدر احمق یا هوشمند است. تایید فرمایش شما بود که میکنند و نمیگویند. با این مقدمه، میخواهم عرض کنم که تجربه به من میگوید ممکن است تصمیم گیران ندانند. ولی تصمیم سازان همه میدانند. تصمیم سازان از نادانی تصمیم گیرندگان خیلی استفاده میکنند. از ناتوانی تصمیم گیرندگان هم استفاده میکنند. از سوگیریهای تصمیم گیرندگان هم خیلی استفاده میکنند تا این که آنها تصمیمی بگیرند که تصمیم سازان آماده کرده اند. زمانی فردی از قول آقای سعید امامی نقل کرد که اگر حرفی را رهبر و رئیس جمهور و وزیر و نماینده مجلس زدند که ما در دهانشان نگذاشتیم کوتاهی کرده ایم. میگوید که مرکز عالم همین جا است و ما مغز حاکمیت هستیم و نه چشم حاکمیت. اگر جایی دستگاه امنیتی یا نظارتی احساس کرد که مغز حاکمیت است و نه چشم و دست حاکمیت و نه گوش حاکمیت، اگر آن احساس را کرد بدانید که کارهای تکان دهنده ای میتواند انجام دهد. چون قائل شده است که مغز جای دیگری نیست. آن وقت جایی که مغز باید باشد را تبدیل به دست و پا و ابزار میکند.
می خواهم بگویم که هیچ فیلترینگی در یک کشور رخ نمیدهد مگر این که مهندسان انجامش دهند. همانطور که هیچ موشکی ساخته نمیشود مگر مهندسان انجامش دهند. هیچ کار پزشکی انجام نمیشود مگر این که پزشکان انجام دهند. کسی که به شما میگوید باید با ماهواره مقابله کنید و باید مقابله هم اینطوری باشد، او حتما در صدا و سیما نشسته است. در سال ۷۳ صدا و سیما ۱۵ دقیقه فیلم در جلسه غیر علنی مجلس پخش کرد و هر چیزی که از هر جای ماهواره آن زمان که میتوانست پیدا کند و آخرش بود را سوا کرده بود و یک کالکشن ویژه مجلس درست کرده بود. اگر کسی این را میدید و به این طرح رای نمیداد ، باید در همه چیز آن شک میکردید. کسانی که در آن جلسه به عنوان مخالف صحبت کردند مشخص است و ببینید چه گفتند. وقتی نگاه میکنید، متوجه میشوید که مجلس در یک حالت هیجان است. درمورد فیلتر و فیلترشکن هم همین است. آن کسی که گفته اینطوری فیلتر کنید، همانی بوده است که بلد بوده فقط به این صورت فیلتر کند. با همان تکنولوژی که داشته است. این همانی است که شرکت فیلترینگ تاسیس کرد. پروژه اش را گرفته است و انجامش داده است. آن که تصمیم را میسازد میفهمد چه میکند. آن کسی که تصمیم میگیرد ممکن است به اندازه کافی متوجه نباشد. البته میتوانید جواب بدهید که مشخص نیست آنها که تصمیم میسازند به ابعاد مسئله آگاه باشند. من نسبت به تصمیم گیر میگویم.
نمی بیند – نکته همین جا است. چون دسترسی به جامعه ندارد. ما روی زمین صحبت میکنیم. تصمیم گیر باز هم گزارش میگیرد و گزارشی که میدهند همه اش مثبت است. در گزارشها اینهایی که میگویید نیست. همه اش موفقیت است. در گزارش همانی است که گفتم اگر نمیکردیم چه میشد. این را گفتم که بعد بتوانم روی آن مانور دهم. این که اگر نمیکردیم چه میشد، مدل موفقی در راضی کردن تصمیم گیر است. توجیه همه تصمیمات غلط است که اگر من نبودم ۱۸ تا میخوردید. برای این جواب میدهد که ما ۷۹:۰۰ نداریم. چون مبتنی بر داده لازم نیست تصمیم بگیریم. مبتنی بر چیزی که فکر میکنیم درست است تصمیم میگیریم. گزارشهایی هم دریافت میکنیم که تصمیمها را دریافت میکند. چون نهادی که دارد گزارش میدهد، تصمیم ساز است.
چه کسی گفته در خیابان راه میرود؟
نه در خیابان راه میرود و نه خانواده اش به او میگویند. کافی است در یک شهرک زندگی کنید. تمام میشود. در یک فضای دیگر زندگی میکند. ساعت شش سر کار میرود و ساعت ۹ شب هم بر میگردد. دسترسی شما هم به ایتا باشد. من با کسی سر و کله زدم که تصمیم ساز و تصمیم گیر بوده است و پیامک را نمیتوانسته بخواند. پیامکها را برایش میخواندند. برای شما تصمیم میگیرد. با کسی حرف زده ام که میگفت مشکل ماهواره را میتوانیم با چند بالن که روی تهران میبریم حل کنیم. فلان جا و فلان نهاد هم این را گفته است. به ایشان عرض کردم که چند وقت پیش از بغداد آمدم و در بغداد چندتا از اینها برای آمریکاییها بود...ولی پارازیت نمیانداختند. بلکه شنود میکردند. آن کسی که این را گفته است، مجوز شنود از بالا را میخواسته بگیرد تا موبایلها را شنود کند. پارازیت در کار نیست. من با کسانی مواجه بودم که تصمیم میگرفتند و تصمیم میساختند و تصورشان هنوز این بوده مهم ترین بخش خبری دنیا، خبر ساعت ۱۴ رادیو است. من با کسانی مواجه بودم که امروز مهم ترین مطالعه آنها روزنامه صبحی است که به آنها میدهند و میگویند کیهان این را نوشته است. تصورم این است که خیلی از روزنامهها از جمله کیهان فقط برای همانها مینویسند و چاپ میشوند.
اصلا نرفته اند که بیایند. همیشه بوده اند و نمیروند. کنار نرفته اند. من و شما کسانی را میشناسیم که همین امروز صرفا بر مبنای بولتن تصمیم میگیرند. کسانی را داریم که تخصص اول و آخرشان بولتن است. اگر قرار شد با بولتن تصمیم بگیرید، لازم نیست جامعه را ببینید. نظرسنجی برای شما میآید و اگر مسئول دفتر شما نوشته باشد این نظرسنجیها معتبر نیست، تمام میشود. یا این که نظرسنجیهای معتبر و خوب برای شما بیاید، یا اگر صدا و سیما به شما گزارش داد که ۷۰ درصد بیننده دارم، مگر صدا و سیما دروغ میگوید؟ حتما دارد. بعد شما میگویید که صدا و سیما را نگاه نمیکنند. چه کسی نگاه نمیکند. آن فرد هر شب دارد صدا و سیما نگاه میکند. اگر شما نگاه نمیکنید اشکال از شما است. رادیو هم خبر ساعت دو گوش میدهند و تازگی هم توجه کرده اند ۲۰:۳۰ مهم است. ولی اصلش خبر ساعت ۱۴ است. این نسل برای شما تصمیم میگیرد. منظورم این است که شرایط جامعه با شرایط آنها خیلی متفاوت است. مردم در جهان واقعی زندگی میکنند و آنها در جهان مجازی.
مگر فلسفه آن لیست سفید، خبرنگارها بوده اند؟ cipو vip بوده است.
نمی توانم این را به صورت جامع تحلیل کنم. ولی میتوانم بگویم که اینها دعواهای خود فضای مجازی است. تسویه حسابهایی است که دارد انجام میشود. درون گروهی است.
برای مردم هیچ کدامش اهمیت ندارد.
کف توییتر با کف جامعه فرق میکند. در کف توییتر هم عده ای پروژه بگیر و اکانت مخفی بودند که دست خیلیها را رو کرد. همانهایی که دستشان رو شد، لیست خبرنگارها را آنها منتشر میکنند.
چون با آنها طرف نبودم. بالاخره مجلس قرار بوده است که وارد شود و تصویب کرده اند که بررسی کنند.
من همیشه امیدوارم.


