صداوسیما میخواهد کار سحر امامی را ضایع کند!
در جریان جنگ تحمیلی اخیر و خباثت رژیم جنایتپیشه صهیونی، به جرئت میتوان حمله به ساختمان شیشهای صداوسیما را از نمادینترین صحنهها و البته مواجهه شجاعانه عوامل حاضر در استودیو خبر رسانه ملی به ویژه سرکار خانم «سحر امامی» را مصداق بارز یک کنش قهرمانانه دانست. پس ما در این داستان، دستکم یک قهرمان داریم؛ بانویی ایرانی، شجاع، با حجاب فاطمی و فصاحت زینبی که شمههایی از اساطیر ملی و اسوههای مذهبی را در مقیاسی جهانی به نمایش گذاشت و تقریباً همه ما ایرانیان، به ایشان و آن موقعیت قهرمانانه، افتخار کرده و میکنیم.
فارغ از کجسلیقگیهای بعدی که از طرف سازمان متبوع قهرمان داستان ما اتفاق افتاد و مواردی، چون «تور ساختمان شیشهای» برای سفیران خارجی و... که روایت زخم و ضعف بود به جای روایت پیروزی؛ واکنشها و اقدامهایی که در قبال این بانوی قهرمان اتفاق افتاد، در وهله نخست بسیار بجا و اثرگذار بود؛ از پیام رهبر معظم انقلاب تا تقدیر رهبران مقاومت جهانی علیه امپریالیسم...
اما این همه ماجرا نبود! دعوت فدراسیون کاراته از ایشان و اعطای کمربند مشکی افتخاری و مواردی از این دست، در واقع شروع همان واقعیت دوم است که ما میل سیریناپذیری به ضایع کردن آثار، فرایندها و موقعیتهای قهرمانانه و حتی شخص قهرمان داریم؛ امری که شاید ریشه در ساختار دیوانسالارانه و مناسبات قدرت دارد که فعلاً ورودی به آن نخواهیم داشت.
اما در روزهای اخیر، خبر ساخت فیلم سینمایی مربوط به قهرمان محترم داستان ما فراگیر شده و نگرانیها را بیش از پیش جدی میکند. در حالی که هنوز حرارت آتش در ساختمان شیشهای فروننشسته، دلسوزانی که انشاءالله دغدغه آنها روایت پیروزمندانه از زندگی یک قهرمان است، از تصمیم خود رونمایی کرده و حالا اسامی بازیگران و تیم تولید فیلم، این نگرانی را بیش از پیش جدی میکند؛ قصه چیست؟ فیلمنامه چه روایتی دارد و اصولاً ظرفیت روایت قهرمان را دارد یا نه؟ پرسشهایی است که پاسخ مثبت به آنها، نیازمند حجم زیادی از خوشبینی مبتذل به سازوکار سفارشیسازی است که نمونههای ناموفق پرشماری از آن را دیده و به راحتی فراموش کردهایم.
پیشنهادی باخبر
تبلیغات


