برای درک عمق این ارتباط، باید نگاهی به گذشته انداخت. نفوذ اندیشه موسوم به داعش در فیلیپین به حدود یک دهه پیش بازمیگردد، زمانی که گروههای محلی مانند ابوسیاف اعلام کرد با داعش بیعت کردهاست. اوج این همگرایی در سال ۲۰۱۷ و با اشغال پنجماهه شهر ماراوی تجلی یافت، نبردی سنگین که تلفات انسانی گسترده به جای گذاشت. اگرچه نیروهای دولتی در نهایت کنترل فیزیکی شهر را بازپس گرفتند، اما این پیروزی به معنای محو کامل ایدئولوژی مهاجم نبود.
حال، با گذشت سالها، تمرکز از نبرد میدانی به فضای مجازی منتقل شده است. کارشناسان هشدار میدهند که این تغییر شکل، مبارزه با افراطگرایی را پیچیدهتر کرده است. جمعیت جوان و در حاشیهمانده مناطق جنوبی فیلیپین، میتواند هدف پیامهای تنظیمشده در پلتفرمهای آنلاین قرار گیرد. بنابراین، سفر مظنونان سیدنی به میندانائو را نه به عنوان یک ارتباط سازمانیافته قطعی، که باید به عنوان نشانهای از تداوم جذابیت این اندیشهها برای برخی افراد در نقاط مختلف جهان تلقی کرد. این گزارش، با تکیه بر تحلیل تحولات، به بررسی وضعیت کنونی، ریشههای تاریخی و پیامدهای امنیتی این پدیده میپردازد.
ریشههای داعش در فیلیپین
داستان حضور داعش در فیلیپین با تبدیل شدن گروههای محلی شبهنظامی به شاخههای وابسته آغاز شد. ابوسیاف، بهعنوان شناختهشدهترین این گروهها، پس از سالها فعالیت مستقل، در میانه دهه ۲۰۱۰ میلادی با داعش بیعت کرد. این پیوند تنها نمادین نبود؛ بلکه تغییری در گفتمان، اهداف تبلیغاتی و روشهای جذب نیرو ایجاد کرد. اشغال شهر ماراوی در سال ۲۰۱۷ توسط نیروهای وابسته به این اندیشه، نقطه عطفی بود که ثابت کرد تهدید، فرضی و دور نیست. این محاصره طولانی، توانایی گروههای پراکنده برای همکاری و ایجاد بحرانی با ابعاد ملی و بینالمللی را به نمایش گذاشت.
پس از سقوط ماراوی، ساختار فیزیکی و سلسلهمراتب آشکار این شبکهها آسیب جدی دید. اما به نظر میرسد این شکست، به جای محو کامل ایده، آن را پراکنده و در برخی موارد غیرمتمرکز کرد. چه آنکه پس از این واقعه، تمرکز بر عملیاتهای کوچکمقیاس، گریز از مرکز و استفاده حداکثری از فضای مجازی افزایش یافت.
این سیر تاریخی نشان میدهد که افراطگرایی مدرن میتواند در بافتهای محلی ریشه بدواند و از نمادها و شبکههای بینالمللی برای تقویت مشروعیت و جذابیت خود استفاده کند. شکست در یک نبرد خاص (مانند ماراوی) لزوماً به معنای پایان یک ایدئولوژی نیست، بلکه ممکن است تنها شکل ظاهری آن را تغییر دهد.
پاسخ دولت فیلیپین: پیروزی نظامی و چالش دیرپای ایدهها
پاسخ دولت فیلیپین به بحران ماراوی، یک عملیات گسترده و قاطع نظامی بود. با حمایت فنی و اطلاعاتی ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا، نیروهای امنیتی فیلیپین موفق شدند پس از ماهها درگیری، کنترل شهر را بازپس گیرند. این موفقیت، ضربهای مهلک به ساختار فرماندهی و توان عملیاتی گروههای مسلح وارد آورد. در سالهای پس از آن نیز، عملیاتهای پیگیرانه علیه بازماندگان و گروههای کوچکتر ادامه یافت. همچنین، قوانین جدیدی مانند قانون ضدتروریسم ۲۰۲۰ برای مقابله قانونی با این پدیده تصویب شد.
اما چالش اصلی پس از ماراوی پدیدار شد. حالا چگونه میتوان با اندیشهای که حالا بیشتر در فضای مجازی و در ذهن افراد سفر میکند، مبارزه کرد؟ محدود کردن یا نابودی یک گروه مسلح در میدان جنگ، به مراتب ملموستر از ردیابی و خنثیسازی پیامهایی است که در پلتفرمهای پیامرسان یا شبکههای اجتماعی پخش میشوند. این نوع از تهدید، به جای درگیری رودررو، بر نبرد روایتها و جذب آرام افراد متمرکز است.
در پاسخ باید گفت رویارویی با پدیدهای مانند داعش، مستلزم دو جبهه مبارزه موازی است: جبهه نظامی و امنیتی برای مقابله با تهدید فیزیکی، و جبهه فکری-اجتماعی برای مقابله با ریشههای جذب و گسترش ایدهها. موفقیت در جبهه اول، شرط لازم است، اما بدون پرداختن به جبهه دوم، امنیت پایدار حاصل نخواهد شد.
منظره امروز: تهدیدی تغییر شکل یافته
وضعیت کنونی در مناطق جنوبی فیلیپین، دیگر شاهد حضور آشکار و سازمانیافتهای تحت پرچم داعش نیست. شهرها دیگر در محاصره نیستند و درگیریهای گسترده نظامی کاهش چشمگیری یافته است. با این حال، کارشناسان از وضعیتی به نام «تهدید خاموش» یا «بقای ایدئولوژیک» سخن میگویند. هستههای کوچک و پراکنده فعالاند، اما خطرمندترین وجه قضیه، توانایی تبلیغات آنلاین برای رادیکالیزه کردن افراد مستعد، فارغ از موقعیت جغرافیایی آنهاست.
منطقه میندانائو، با ترکیب جمعیتی مسلمان و مسیحی و سابقه طولانی تنش، هنوز با چالشهای توسعهای دستبهگریبان است. در چنین بستری، پیامهای سادهسازی شده که خشونت را راه حل مشکلات تاریخی یا اجتماعی جلوه میدهند، میتوانند برای اقلیتی ناامید جذاب باشند. این جذب شدن لزوماً به معنای پیوستن به یک گروه خاص نیست؛ بلکه ممکن است فرد را به اقدام منفرد یا تشکیل سلولهای کوچک مستقل ترغیب کند.
در یک سطح تحلیل، امروزه، شاخص سلامت امنیتی یک منطقه تنها شمار درگیریهای مسلحانه نیست، بلکه سلامت فضای گفتوگوی اجتماعی، احساس تعلق شهروندان و دسترسی عادلانه به فرصتها نیز هست. تهدید هنگامی به فعل تبدیل میشود که ایدئولوژی خشونتطلب، زمین حاصلخیزی از نارضایتی و احساس محرومیت پیدا کند.
چرایی نفوذ: بستری از نابرابری و ابزاری به نام اینترنت
نفوذ اندیشههای افراطی در جنوب شرق آسیا و به ویژه فیلیپین را نمیتوان بدون توجه به دو عامل کلیدی توضیح داد: عوامل زمینهای محلی و نقش تحولآفرین فناوری. در بعد محلی، مناطقی مانند میندانائو با مسائلی مانند فقر نسبی، کمبود فرصتهای شغلی برای جوانان، و در برخی موارد احساس تبعیض یا غفلت تاریخی دستوپنجه نرم میکنند. این شرایط، بستری آسیبپذیر ایجاد میکند که در آن، روایتهای افراطی که دشمن خارجی یا داخلی را مقصر همه مشکلات معرفی میکنند، میتوانند طنینانداز شوند.
در اینجا، عامل دوم وارد میشود: فضای مجازی. اینترنت و به ویژه شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای رمزنگاری شده، به ابزاری قدرتمند برای گروههای افراطی تبدیل شدهاند. آنها از این فضا نه تنها برای انتشار تبلیغات حرفهای، بلکه برای ایجاد اجتماعات مجازی، آموزش، جذب و حتی هماهنگی استفاده میکنند. این فضا مرزهای فیزیکی را نادیده میگیرد؛ فردی در استرالیا یا اروپا میتواند تحت تاثیر محتوایی قرار گیرد که از میندانائو منشأ گرفته یا درباره آن سخن میگوید. این "جهانی شدن محلی" باعث میشود یک مسئله منطقهای به سرعت ابعاد بینالمللی پیدا کند.
از این رو ترکیب نارضایتیهای محلی با ابزارهای ارتباطی جهانی، فرمول خطرناکی است که ماهیت تهدیدات امنیتی معاصر را بازتعریف کرده است. مقابله موثر نیازمند راهبردهایی دوگانه است: از یک سو، پرداختن به ریشههای اقتصادی-اجتماعی نارضایتی در سطح محلی، و از سوی دیگر، مشارکت بینالمللی برای مهار سوءاستفاده از فضای مجازی توسط شبکههای خشونتطلب، اهمیت پیدا می کند.
در مجموع، برای درک پیچیدگی مسئله داعش در فیلیپین، میتوان از دو منظر مکمل بهره جست. از یک سو با تاکید بر مولفههای سخت قدرت مانند عملیات نظامی، حاکمیت دولت و توازن قوا تمرکز دارد. از این منظر، پیروزی در ماراوی و ادامه عملیاتهای امنیتی، موفقیتی حیاتی برای حاکمیت فیلیپین بود که از ایجاد یک پایگاه فیزیکی دائم برای داعش جلوگیری کرد.
اما از دیدگاهی دیگر، داعش تنها یک گروه مسلح نیست، بلکه ارائهدهنده یک روایت هویتی خاص است: بازسازی خلافت اسلامی و مبارزه با دشمنان تصوری آن. فضای مجازی بستری ایدئال برای انتشار و تقویت این روایت و ساختن یک "ما"ی افراطی در مقابل "دیگری" گسترده است. حتی پس از شکست فیزیکی، این روایت میتواند به حیات خود ادامه دهد و افرادی را در نقاط مختلف جهان، از جمله مظنونان سیدنی، تحت تاثیر قرار دهد.
ترکیب این دو دیدگاه نشان میدهد که شکست یک گروه تروریستی مستلزم استفاده همزمان از قدرت سخت (برای نابودی ساختار فیزیکی) و قدرت نرم (برای ارائه روایتهای جایگزین، تقویت تابآوری اجتماعی و خنثیسازی تبلیغات ایدئولوژیک) است. غفلت از هر یک از این دو بعد، راهحلی ناقص و موقتی به دست خواهد داد.
در چنین شرایطی، اتصال نقاط از سیدنی تا میندانائو، تصویری را ترسیم میکند که در آن، تهدید افراطگرایی خشونتطلب، دیگر محدود به یک جغرافیای مشخص یا یک ساختار سلسلهمراتبی واحد نیست. سفر خانواده مظنونان سیدنی به فیلیپین، بهخوبی نشان میدهد که چگونه ایدهها میتوانند در فضای بیمرز مجازی سفر کنند و در نقاطی دورتر، انگیزه اقدام شوند.
وضعیت کنونی در فیلیپین را میتوان «پارادوکس شکست و بقا» نامید: ساختار فیزیکی داعش در این کشور شکست خورده، اما بقای ایدئولوژیک آن از طریق کانالهای جدید ادامه دارد. آینده این چالش، به میزان موفقیت فیلیپین و شرکای منطقهای و بینالمللی آن در تدوین یک پاسخ جامع بستگی دارد. این پاسخ باید عملیات امنیتی هوشمند را با سرمایهگذاری جدی بر توسعه متوازن مناطق جنوبی، ایجاد فرصت برای جوانان، و یک کمپین موثر ضد روایت در فضای مجازی ترکیب کند.
۲۱۳/۴۲


