سرویس سیاست مشرق- در میان انبوهی از گزارشها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل با نام «ویژههای مشرق» شما را در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامههای کشور قرار میدهیم.
در این ویژهنامه، نگاهی به آخرین مواضع جناحهای سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته میشود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافتهای مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید.
*********
خانم الهه حسیننژاد، دختری ۲۴ ساله از اسلامشهر، که در تاریخ چهارم خرداد ۱۴۰۴ به طرز دلخراشی در تهران صورت گرفت، یکی از پروندههای جناییای است که نه تنها به دلیل خشونت ذاتی آن، بلکه به دلیل تبعات اجتماعی و سیاسی گستردهای که به دنبال داشت، مورد توجه قرار گرفت.
رسانههای اصلاحطلب پس از روشن شدن ابعاد این مسئله و عبور از ماجرای قتل در تلاش هستند تا فرهنگ جامعه ایرانی را خشن نشان دهند، روزنامه هممیهن در یادداشتی در اینباره نوشته است:
نزاعهای کلامی، بیاحترامی، بیادبی، فحاشی، برخوردهای فیزیکی، کتککاری و زد و خوردهای خشونتبارِ منجر به جرح و قتل، در سطوح مختلف جامعه از حد معمول و طبیعی خود بسیار فراتر رفته است و این، بسیاری از مردمی را که خواهان آرامش و احترام و رعایت یکدیگرند، به شدیدترین وجه ممکن نگران و افسرده کرده است.
میتوان فشار روزافزون زندگی از تنگی معیشت و عدم کفاف درآمد و سررسیدن اقساط و عقب افتادن کرایۀ منزل و مغازه و ترافیک سرسامآور و هوای اغلب آلوده و بیثباتی قیمتها و فساد اداری و نابرابری و تبعیض و ترس از آینده و دهها مورد از این قبیل را دلیل عصبانیت افراد و تحریک آنها به کنش خشونتآمیز برشمرد اما همۀ اینها فقط یک روی ماجرا به نظر میرسند.
این روزنامه در ادامه نوشته است:
روی دیگر ماجرا این است که در جامعۀ ایرانی یک امر «بسیار خاص» در سالهای اخیر بینهایت آسیب دیده است و آن جوهر اخلاقی مبتنی بر نوعی جهاننگری متافیزیکی است که بازتولیدکنندۀ تواضع، احترام، ادب، انصاف، رعایت، مهربانی، بخشش، بزرگواری، صبوری، کمک و دلسوزی به همنوع و هموطن و همکیش در طول تاریخ این سرزمین بوده است، همین جوهر اخلاقی در سطوح فردی و اجتماعی، معمولاً کژتابیهای بعضاً گریزناپذیر سیاست و حکمرانی را تعدیل و تا حدی جبران میکرده و جامعه را در نقطۀ کم و بیش متعادل و متوازن نگه میداشته است.
حادثه قتل مرحومه حسیننژاد یک پرونده جنایی است، به سرعت به بستری برای منازعات سیاسی، اتهامزنیهای هدفمند و دوقطبیسازیهای اجتماعی تبدیل شد. یکی از بارزترین ویژگیهای این روایتسازیها، تناقضات آشکار در مواضع گروههای اپوزیسیون و برخی اصلاحطلبان است.
نکته جالب آنکه این گروهها که معمولاً با هشتگ «نه به اعدام» به احکام محکومان امنیتی اعتراض میکنند، در این مورد به قوانینی که اعدام را محدود میکند معترض بودند. این تناقض نشان میدهد که دغدغه اصلی آنها اصل اعدام نیست، بلکه هدفشان استفاده از هر فرصتی برای ضربه زدن به ماهیت قوانین اسلامی است.
در حالی رادیکالها معتقدند که جامعه خشن شده که این روزها پرچم اعدام را در دست دارند، این پرچم درست در دست افرادی نادرست قرار دارد.
روزنامه فرهیختگان در نقد این جریان نوشته است:
پس از ناکامی اتهامات اولیه علیه پلیس، جریان اپوزیسیون روایت جدیدی را در پیش گرفتند که از طریق آن بتوانند برای یک آشوب زمینهسازی کنند. این بار آنها جمهوری اسلامی را مسئول این حادثه ناگوار معرفی کردند. احسان سلطانی، از چهرههای رسانهای اپوزیسیون نیز در اظهارنظری تلاش کرده به شکلی همه چیز را به هم ببافد و یک روایت مطلوب خود از سرقت موبایل و حکمرانی استخراج کند. اتهامزنندگان در این مورد هیچ داده آماری معتبری ارائه نکردند و صرفاً به مغالطات احساسی متوسل شدند. برخی فعالان و رسانههای اصلاحطلب از این قتل برای ایجاد دوقطبیهای جنسیتی و ترویج حس ناامنی در جامعه استفاده کردند.
سیاسیسازی پرونده قتل الهه حسیننژاد پیامدهای متعددی برای جامعه خواهد داشت. نخست، این روایتسازیها با ایجاد دوقطبیهای جنسیتی و ترویج حس ناامنی، اعتماد عمومی به نهادهای قضایی و انتظامی را تضعیف میکند. دوم، با تبدیل یک پرونده جنایی به یک موضوع سیاسی، تمرکز از عدالت برای مقتول و خانوادهاش به حاشیهسازیهای سیاسی منحرف میشود و سوم، این نوع سیاسیسازی از مسائل کشور نهتنها به حل مسائل واقعی جامعه کمکی نمیکند، بلکه با ایجاد فضای ناامنی و بیاعتمادی، مانع از گفتوگوی سازنده و اصلاحات واقعی در راستای ارتقای سطح امنیت و عدالت در کشور میشود.