تاکتیک‌ ترامپ در مذاکرات پرریسک؛ همه چیز قابل معامله است

ترامپ : همه چیز قابل معامله است
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

ترامپ مدت‌هاست که از شهرت خود به‌عنوان یک ماکسیمالیست لذت می‌برد؛ کسی که با طرح خواسته‌ای بزرگ، ایجاد بحران و آغاز مذاکراتی پرفشار، روند دیپلماسی را پیش می‌برد. اما هرچه می‌گذرد، بیشتر مشخص می‌شود که در نهایت عقب‌نشینی می‌کند و صرفاً اعلام پیروزی می‌کند.

به گزارش اکوایران، ترامپ مدت‌هاست که از شهرت خود به‌عنوان یک ماکسیمالیست لذت می‌برد؛ کسی که با طرح خواسته‌ای بزرگ، ایجاد بحران و آغاز مذاکراتی پرفشار، روند دیپلماسی را پیش می‌برد. اما هرچه می‌گذرد، بیشتر مشخص می‌شود که در نهایت عقب‌نشینی می‌کند و صرفاً اعلام پیروزی می‌کند. به‌نظر می‌رسد مخالفانش این الگو را درک کرده‌اند و در حال ایجاد تاکتیک‌های خود بر اساس رفتارهای ترامپ و نگاه بی‌پرده و معامله‌گرانه‌اش به دیپلماسی هستند.

این الگو بارها در هفته‌های اخیر تکرار شده است. عقب‌نشینی نسبی ترامپ از برنامه‌هایش برای تبدیل غزه به «ریویرای خاورمیانه»، ضمیمه کردن کانادا به عنوان پنجاه‌و‌یکمین ایالت آمریکا، و درهم کوبیدن چین با تعرفه‌های تجاری.

به گزارش نیویورک‌تایمز، اکنون دو آزمون بسیار متفاوت در برابر ترامپ قرار دارد. یکی درباره جایگاه اوست؛ آیا برای حفظ حاکمیت و امنیت اوکراین در یک توافق آتش‌بس احتمالی، در کنار بزرگ‌ترین متحدان آمریکا قرار می‌گیرد یا کنار ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه؟

آزمون دیگر مربوط به جمهوری اسلامی ایران است؛ اینکه اگر ترامپ نتواند توافق هسته‌ای بهتری نسبت به آنچه باراک اوباما به‌دست آورد کسب کند و برنامه اتمی ایران را مهار کند، آیا واقعاً حاضر است کنار بایستد و به اسرائیل اجازه دهد ایران را بمباران کند، یا حتی خودش وارد جنگ شود؟

برخلاف مذاکرات تجاری که عدد و رقم‌های واضح دارند، این دو موضوع شامل زندگی هزاران یا حتی میلیون‌ها نفر هستند. هر دو ریشه در دهه‌ها دشمنی دارند؛ از انقلاب اسلامی ایران گرفته تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی.

به‌نظر می‌رسد روسیه و ایران نیز پس از مشاهده رفتارهای ترامپ، در حال اصلاح استراتژی‌های خود هستند. نمایندگانی از این کشورها به مذاکره‌کننده ترامپ، استیو ویتکاف، اعلام کرده‌اند که ممکن است فرصت‌هایی برای سرمایه‌گذاری آمریکایی‌ها فراهم شود، اگر آمریکا در خواسته‌های خود انعطاف نشان دهد. ویتکاف نیز مانند ترامپ، پیشینه‌ای در املاک و مستغلات دارد.

​چین، نمونه‌ای گویا از یک عقب‌نشینی

چین نمونه جالبی از رفتار حداکثری ترامپ است که نهایتاً به عقب‌نشینی انجامید. در این مورد نیز، پکن به‌وضوح در حال تحلیل الگوهای رفتاری ترامپ بود. وقتی ترامپ بیش از یک ماه پیش تعرفه‌هایی را بر کالاهای چینی وضع کرد، به رهبران پکن و سایر کشورهایی که هدف تعرفه‌های «متقابل» او بودند هشدار داد: «تلافی نکنید».

او گفت بهترین توافق‌ها نصیب کسانی خواهد شد که زودتر به واشنگتن بیایند و فهرستی از امتیازات ارائه دهند.

اما شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین، این توصیه را نادیده گرفت. او تعرفه‌ها را یک‌به‌یک تلافی کرد، تا جایی که میزان تعرفه بر واردات چین به آمریکا به عدد خیره‌کننده ۱۴۵ درصد رسید. به مدت پنج هفته، چین مسیر نابودی اقتصادی دوجانبه را در پیش گرفت. تورم و کمبود کالا در راه بود. کشتی‌های باربری بازمی‌گشتند.

در نهایت، حدود چهل روز طول کشید تا ترامپ عقب‌نشینی کند و با تعرفه ۳۰ درصدی که همچنان سنگین بود، بدون هیچ امتیاز مهمی از سوی چین، جز توافق برای ادامه مذاکره در ۹۰ روز آینده، توافقی اولیه را بپذیرد.

این عقب‌نشینی آن‌قدر آشکار بود که موجی از رشد در بازار به راه انداخت، رشدی که حالا برای دومین روز متوالی ادامه دارد؛ معیاری که از نظر ترامپ، نشانه‌ای از تأیید عملکرد اوست.

اما این روند همچنین اهداف واشنگتن را روشن‌تر کرد. از زمانی که ترامپ اعمال تعرفه‌ها علیه دشمنان و متحدان آمریکا را آغاز کرد، چند پرسش اساسی همواره مطرح بوده است: آیا از دید رئیس‌جمهور، تعرفه‌ها ابزاری برای بازسازی نظم تجارت جهانی هستند؟ یا هدف آن احیای صنعت در داخل آمریکاست، حتی برای تولید کالاهایی که از نظر اقتصادی منطقی برای ساخت در آمریکا نیست؟ یا اینکه او به تعرفه‌ها به‌عنوان منبع درآمد جدیدی می‌نگرد که بتواند در کنار مالیات‌ها، هزینه‌های دولت آمریکا را تأمین کند، دولتی که طی ۳۰ سال گذشته همواره بیش از درآمد خود خرج کرده است؟

ترامپ در مقاطع مختلف به هر سه انگیزه اشاره کرده، اما اکنون به‌نظر می‌رسد آنچه واقعاً برای او جذاب است، استفاده از تعرفه‌ها به‌عنوان ابزار فشار است؛ و این‌که تعرفه پایه پیشنهادی‌اش، ۱۰ درصد بر تمام کالاهای خارجی، در قیاس با گزینه‌های دیگر «مقرون‌به‌صرفه» جلوه کند، حتی اگر برای مصرف‌کننده هزینه‌بر باشد. همه ارقام بالاتر از این حد، به‌شدت قابل مذاکره‌اند.

مایکل فرومن، نماینده تجاری ایالات متحده در دوران اوباما، روز سه‌شنبه گفت: «تمایل رئیس‌جمهور ترامپ به استفاده از هر ابزار اقتصادی برای کشاندن شرکای تجاری به پای میز مذاکره، در کوتاه‌مدت به نظر مؤثر آمده است. مذاکرات زیادی در جریان است و روی اصول اولیه برخی توافق‌ها موافقت شده.»

اما فرومن، که اکنون ریاست شورای روابط خارجی را بر عهده دارد، افزود: «پرسش اینجاست که هدف نهایی چیست و هزینه آن چقدر خواهد بود؟ آیا این روش‌های مذاکره‌، آسیب‌های ماندگاری به بار خواهد آورد، از جمله این‌که همکاری دیگر کشورها را در مسائل مهم دیگر دشوارتر کند و فرصت‌های اقتصادی بالقوه را از بین ببرد؟»

در مورد چین، وزیر خزانه‌داری، اسکات بسنت، اهدافی محدود را تعیین کرده که بسیار مشابه با استدلال دولت بایدن برای اعمال کنترل بر صادرات تراشه‌ها و تجهیزات ساخت تراشه به چین؛ و همچنین برای جلوگیری از فعالیت هواوی در بازار آمریکا است.

بسنت روز دوشنبه در شبکه CNBC گفت: «ما خواستار جدایی کلی از چین نیستیم. اما خواستار جدایی در زمینه‌های استراتژیک هستیم.»

او اکنون ۹۰ روز فرصت دارد تا مشخص کند این جدایی استراتژیک دقیقاً چه شکلی خواهد داشت و ببیند که آیا چین اقدامات بیشتری برای سرکوب صادرکنندگان فنتانیل انجام می‌دهد یا نه، موضوعی که ریشه در دوران بایدن دارد.

در حالی که این مذاکرات تا تابستان ادامه خواهد داشت، و بازه ۹۰ روزه در اواسط اوت به پایان می‌رسد مگر اینکه تمدید شود، به‌نظر می‌رسد نقطه بحرانی بعدی در مذاکرات با روسیه و جمهوری اسلامی ایران رقم بخورد.

در تعطیلات آخر هفته، ترامپ با اکراه با یکی دیگر از خواسته‌های بزرگ موافقت کرد، این‌بار علیه روسیه. این خواسته از سوی رهبران اروپایی در جریان سفرشان به کی‌یف مطرح شد. آن‌ها پس از تماس با ترامپ، بر سر متن بیانیه توافق کردند که به روسیه تا روز دوشنبه فرصت می‌داد با آتش‌بس ۳۰ روزه موافقت کند.

پوتین این ضرب‌الاجل را نادیده گرفت، به این امید که هزینه‌ای پرداخت نکند؛ در عوض، دستور حملات پهپادی به اوکراین را صادر کرد و پیشنهاد مذاکره با اوکراین در روز پنج‌شنبه در استانبول را مطرح کرد. ترامپ فوراً از این پیشنهاد حمایت کرد و شرط اولیه‌ آتش‌بس را کنار گذاشت تا اوکراین در حالی‌که زیر بمباران است، پای میز مذاکره بنشیند.

ترامپ همچنین روز دوشنبه پیشنهاد داد که در مسیر بازگشت از خاورمیانه، شخصاً در مذاکرات حضور یابد. اما به‌نظر می‌رسد حضور پوتین در مذاکرات منتفی باشد و همین موضوع از جذابیت دیدار بکاهد. روز سه‌شنبه، ترامپ اعلام کرد که مارکو روبیو، که اکنون دو نقش وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی را هم‌زمان ایفا می‌کند، به همراه استیو ویتکاف و کیت کلاگ (مشاور ترامپ در امور اوکراین)، در مذاکرات شرکت خواهند کرد.

پوتین به‌وضوح متوجه شده که ترامپ چندان اهمیتی به حرمت مرزهای اوکراین یا حتی مسئول اصلی تهاجم نمی‌دهد. (اندکی پس از ورود به کاخ سفید، ترامپ مدعی شد که خود اوکراین مسئول جنگ است، ادعایی که به درگیری اواخر فوریه با رئیس‌جمهور ولودیمیر زلنسکی در اتاق بیضی‌شکل کاخ سفید انجامید.)

بخش عمده‌ای از گفت‌وگوها در استانبول، حول محور کنترل مناطقی خواهد بود که اکنون در اشغال روسیه‌اند؛ همچنین اینکه آیا اوکراین باید به‌طور اساسی تسلیحات خود را کاهش دهد، و آیا ناتو باید نیروها و تسلیحاتش را از مرزهای روسیه عقب بکشد یا نه. زلنسکی وعده داده که در مذاکرات حضور خواهد داشت، امری که امکان رسیدن به بن‌بست را افزایش می‌دهد. استیفن سستانوویچ، کارشناس روسیه و دیپلمات باسابقه که ده سال پیش کتابی با عنوان «ماکسیمالیست» نوشته، پس از سفر اخیر به اوکراین گفته بود: «از زمان آن بحث در کاخ سفید، اوکراینی‌ها راهی پیدا کرده‌اند که سپاسگزاری را با انعطاف‌ناپذیری ترکیب کنند و این ترکیب برایشان مؤثر بوده.»

اما پوتین هم مدتی‌ست که خود را با شرایط جدید وفق داده و اشاراتی به پروژه‌های مشترک انرژی و استخراج منابع میان روسیه و آمریکا کرده، اشاراتی که ممکن است یک رئیس‌جمهور معامله‌محور را وسوسه کند تا چیزی فراتر از جایزه نوبل صلح، از توافق با اوکراین به دست آورد. استیو ویتکاف، مذاکره‌کننده ترامپ، در گفت‌وگو با تاکر کارلسن به‌شدت از این ایده استقبال کرده بود.

اکنون جمهوری اسلامی نیز در حال استفاده از تاکتیکی مشابهی است.

پس از چند هفته اظهارنظرهای متناقض درباره اینکه آیا ایران می‌تواند به غنی‌سازی اورانیوم ادامه دهد یا نه، استیو ویتکاف هفته گذشته در مصاحبه‌ای با بریتبارت گفت: «ما معتقدیم جمهوری اسلامی ایران نباید غنی‌سازی داشته باشد، نباید سانتریفیوژ داشته باشد، و نباید هیچ چیزی در اختیار داشته باشد که بتواند به ساخت سلاح منجر شود.»

این اظهارات، به‌وضوح لحنی قاطع داشت.

اما به گفته منابع ایرانی و بین‌المللی، در داخل اتاق مذاکرات آخر هفته گذشته، ویتکاف لحنی به‌مراتب نرم‌تر اتخاذ کرده و احتمالاً امکان برخی فعالیت‌های هسته‌ای در خاک ایران را رد نکرده است. در همین حال، جمهوری اسلامی ایران نیز طبق گفته چند مقام ایرانی و بین‌المللی، شروع به مطرح کردن ایده‌هایی برای سرمایه‌گذاری‌های مشترک در حوزه انرژی هسته‌ای کرده است؛ شاید با آمریکا، شاید هم با عربستان سعودی، رقیب منطقه‌ای‌اش.

نکته کلیدی برای جمهوری اسلامی ایران آن است که تمام تحریم‌ها باید برداشته شوند و در عین حال، ایران بتواند برخی از ظرفیت‌های هسته‌ای خود را حفظ کند، ظرفیت‌هایی که ویتکاف، و اخیراً ترامپ، گفته‌اند باید برچیده یا نابود شوند.

ترامپ روز سه‌شنبه در ریاض، پایتخت عربستان سعودی، گفت که به جمهوری اسلامی ایران «مسیر جدید و بسیار بهتری برای آینده‌ای بسیار روشن‌تر و امیدبخش‌تر» پیشنهاد می‌دهد. سپس افزود: «الان زمان انتخاب آن‌هاست.»