سخنان کامل قالیباف در دومین همایش خانواده
قالیباف: ایران قوی و پیشرفته نیازمند هوش زنانه است
در نگاه انقلاب اسلامی، زن تنها مطالبهگر حقوق انسانی یا زنانه خود نیست، بلکه معمار تمدن و محور تربیت است
محمدباقر قالیباف در دومین همایش خانواده، آینده، و پیوندهای پایدار:
در نگاه انقلاب اسلامی، زن تنها مطالبهگر حقوق انسانی یا زنانه خود نیست، بلکه معمار تمدن و محور تربیت است
درود میفرستم به رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی (ره)، که در برابر رژیم پهلوی که پنجرههای ابتذال را بر روی زن ایرانی بازکرده بود، دربهای انقلاب را به روی زن ایرانی گشود. او بود که زن ایرانی را باور کرد و او را از بازیچه مصرفگرایی شدن، به کنشگر تعیینکننده میدان بودن دعوت کرد.
بعد از امام هم این صراط مستقیم را از شاگرد و جانشین او آموختهایم؛ اینکه اگر کشوری رشدیافته و پیشرفته میخواهیم، باید خانواده بهعنوان محور جامعه و زن بهعنوان محور خانواده آگاهانه و آزادانه کنشگری کند؛ بدون آنکه حقوق انسانی خود را از دست بدهد، بدون آنکه کرامت زنانه خود را هزینه کند، و بدون آنکه ناچار شود یکی را انتخاب و دیگری را فدا کند.
اگر چنین شد، یعنی ما از شاخصهای حکمرانی اسلامی فاصله داریم؛ یعنی نارسایی و ناکارآمدی ما دارد عدالت را قربانی میکند.
رویکرد ما در حکمرانی، عبور از مفهوم فریبنده برابری جنسیتی و رسیدن به عدالت جنسیتی است. در این نگاه، نقش و جایگاه ویژه زن متناسب با منزلت و مزیت او تعریف میشود؛ نه ابزارانگارانه، بلکه گوهرشناسانه
به لطف انقلاب، زن ایرانی توانست کلانروایتهای شرقی و غربی را در هم بشکند و بهرغم تمام محدودیتها ثابت کند که میتوان هم کانون خانه و خانهدار بود و هم در متن و بطن جامعه نقشآفرینی کلیدی داشت؛ آن هم بدون اینکه جنبههای انسانیاش فرسوده شود یا خصوصیات زنانهاش در عرصه عمومی شبیه کالا و خدمات جلوه کند و خریداری شود.
برخلاف تبلیغات سوء، حضور تعیینکننده زنان در عرصه سیاسی، اقتصادی، علمی، فرهنگی، ورزشی و هنری محصول مستقیم نگاه تحرکبخش و تعالی دهنده انقلاب اسلامی است. ما ارزش زن را در اثرگذاری اجتماعی و تمدنی بر پایه زیست خانوادگی بازتعریف کردیم.
غرب شعار برابری جنسیتی سر داد، اما به این قیمت غیرقابلجبران که بنیانهای خانواده را سست کند؛ امروز خود اندیشمندان دلسوز غربی به پیامدهای ویرانگر افول نهاد خانواده در جوامعشان معترضاند.
رویکرد ما در حکمرانی، عبور از مفهوم فریبنده برابری جنسیتی و رسیدن به عدالت جنسیتی است. در این نگاه، نقش و جایگاه ویژه زن متناسب با منزلت و مزیت او تعریف میشود؛ نه ابزارانگارانه، بلکه گوهرشناسانه.
زن و امر زنانه نباید بهعنوان یک مسئله دیده شود؛ بلکه خودش یک راهحل و یک فرصت راهبردی برای حل بحرانهای نهاد خانواده و چالشهای اجتماعی بزرگتر است | ایران قوی و پیشرفته نیازمند هوش زنانه است
محمدباقر قالیباف در دومین همایش خانواده، آینده، و پیوندهای پایدار:
امروز دشمنان این مردم، ایران ما را نازیستنی میخواهند؛ اما زن ایرانی بهعنوان مظهر زندگی مثل سدی استوار جلویشان ایستاده است.
زن ایرانی در برابر جنگ سخت زانو نمیزند، خانواده و جامعه خودش را به مقاومت دعوت میکند و جان خودش را هم فدا میکند، چون میداند ایرانِ قوی و پیشرفته نیازمند هوش زنانه است؛ از خانهداری تا میدانداری.
امروز در ادبیات حکمرانی، این کنش زنانه تنها یک واکنش احساسی شمرده نمیشود، بلکه بهعنوان یکی از بنیادیترین مؤلفههای تابآوری ملی شناخته میشود؛ مؤلفهای که در سختترین لحظههای کشور بار مقاومت را بر دوش کشیده است.
اگر خودمان را نیازمند تداوم رویکرد انقلابی میبینیم، باید آماده تغییر نگرش در برخی قلمروها باشیم. زن و امر زنانه نباید بهعنوان یک مسئله دیده شود؛ بلکه خودش یک راهحل و یک فرصت راهبردی برای حل بحرانهای نهاد خانواده و چالشهای اجتماعی بزرگتر است؛ چالشهایی که بدون محوریت خانواده و عاملیت زنانه، حلنشدنی به نظر میرسند.
نگاه ما گذشتهنگر نیست، رو به آینده است و کلید کار را هم در خانواده دیدهایم. برای همین، برنامه هفتم خانواده پایه طراحی شده است. در مدت اجرای این برنامه باید به جایی برسیم که خانواده نهتنها واحد اجتماعی، بلکه زیرساخت هر طرح حکمرانی باشد
اگر طرح کلیِ پیشرفت کشور خانواده پایه نباشد، نمیتوانیم با وصله و پینه آن را به ریل برگردانیم. بدون خانواده نهتنها به هیچکدام از اهداف نمیرسیم، بلکه از ریل نیز خارج میشویم. این تعارف نیست، شاخص است.
همچنان که پیروزی انقلاب اسلامی وامدار حضور هوشمندانه بانوان بود، امروز هم پویایی این حرکت عظیم در گرو تداوم نقشآفرینی مؤثر زنان است. در این چهارچوب، تربیت نسل آینده ایران و بازآفرینی ارزشهای اجتماعی متناسب با این دوره زمانی، هدفی راهبردی است که در بستر خانواده و با ظرفیت وجودی همسران و مادران قابلیت تحقق دارد.
کلید چشمانداز ایران آینده در دست دختران و بانوان است
دستاوردی که انقلاب اسلامی به آن میبالد، زیستبومیست که در آن فضای کنشگری برای نقش بیبدیل و انحصار مادری فراهم شده است.
مادری در این رویکرد قله پیشرفت است، نه تله توسعه. معتقدیم این جایگاه، فراتر از یک نقش سنتی، یک عاملیت راهبردی در نظام اجتماعی است که با مدیریت کانون عاطفی و تربیتی جامعه، ضامن حرکت درست کشور است.
حضور زنان در مسئولیتهای عمومی یک ضرورت دوطرفه است؛ هم زنان برای ایفای نقش اجتماعی حق دارند و هم جامعه به ظرافت، دقت و تعهد آنان در مدیریت نیازمند است. پس هر مانعی که عاملیت زنان و تنوع زنانه را نادیده بگیرد، باید باتدبیر حکمرانی برطرف شود
در سطح عمیقتر، اراده ما بر آن است که خانوادهمحوری بهعنوان یک مبنای راهبردی در فرایند تغییر و تدوین مقررات نهادینه شود. هر قانون، آییننامه یا سیاست عمومی باید از منظر اثرگذاری بر خانواده ارزیابی و روی نقشه برنامه هفتم جایابی شود تا ساختار حقوقی و سیاسی کشور، حامی واقعی این سلول بنیادین باشد.
نظام سیاستگذاری کشور باید با حساسیت از هرگونه دوگانهسازی کاذب و تقابلگرایانه میان رسالت مادری و کنشگری اجتماعی پرهیز نماید. هنر حکمرانی اسلامی، ایرانی و انقلابی ایجاد بستری برای همنشینی و همافزایی این دو نقش است؛ نه جداانگاری یا خدایناکرده جداسازی اینها از هم.
بازنگری در قوانین کار، توسعه دورکاری و ایجاد مهدهای کودک سازمانی لطف به زنان نیست؛ بلکه وظیفه حاکمیت برای کاهش تعارض عملی میان نقشهای زنان است تا زنان کنشگر مجبور به ترک صحنه رشد و خدمت نباشند
رمز پیروزی ما در گردنههای سخت پیشرو چسبندگی هرچه بیشتر است، نه واگرایی. مطالعات و تحقیقات اجتماعی تأیید میکنند که بالاترین سرمایههای اجتماعی در وضعیت کنونی ما سهم خانواده است. هر چیزی که خانواده را اذیت یا تضعیف کند باعث ایران ضعیف خواهد شد. نظام حکمرانی ما برای تحقق هدف ایرانِ قوی باید همهجا کنار زن ایرانی بایستد و ساختارهای اداری و اجتماعی را به نفع آنها تنظیم کند.
یکی از دستاوردهای ما تدوین احکام پیشنهادی و تحقیقاتی دقیق در حوزه زنان، خانواده و جوانی جمعیت ذیل برنامه هفتم است. نگاه برنامه، گذار از کلیگویی به سمت احکام سنجشپذیر و انجامشدنی برای دستگاههاست. مهم این است که بحث پیرامون نهاد خانواده در حصار ادبیات شعاری یا قفسه تحقیقات انتزاعی نماند. الزام امروز حکمرانی، عبور از کلیگویی و شعاردهی به ساخت واقعی میدان زنانه است؛ یعنی تبدیل خانواده به عامل عینی و متغیر اصلی در معادلات پیشرفت کشور.
اگر سازوکارهای حکمرانی اجتماعی بهگونهای طراحی شوند که پیشرفت علمی یا شغلی زنان منوط به انکار هویت زنانه و تندادن به زیست مردواره باشد، در آزمون حکمرانی شکست خوردیم. همچنان اگر زنان را در دالان قوانین کهنه و سختگیرانه مادری رها و خسته کنیم، پایه خانواده را در حکمرانی از دست دادیم
ما نیازمند ارائه الگوهای متنوع و ملموس هستیم که در تمام سطوح زیست اجتماعی قابلیت پیادهسازی داشته باشد. اگر نگاهی به کارنامه زن ایرانی در همین یک دهه اخیر داشته باشیم، خوشبختانه آنقدر ستارههای درخشان در عرصههای علمی، ورزشی، هنری، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی میبینیم که راه پیشروی زنان این سرزمین را مثل روز روشن میکنند.
اگر سازوکارهای حکمرانی اجتماعی بهگونهای طراحی شوند که پیشرفت علمی یا شغلی زنان منوط به انکار هویت زنانه و تندادن به زیست مردواره باشد، در آزمون حکمرانی شکست خوردیم. همچنان اگر زنان را در دالان قوانین کهنه و سختگیرانه مادری رها و خسته کنیم، پایه خانواده را در حکمرانی از دست دادیم.
از سوی دیگر رسالت حکمرانی ما ایجاب میکند که شرایط زیست عمومی را بهگونهای طراحی کنیم که کانون خانواده از هم نپاشد، بلکه خود و فرد را در میانه تنشها بالا بکشد. ناتوانی در حل معیشت خانواده و بهخطرافتادن کیان خانواده به دلیل ناکارآمدی مدیریتی، بار وجدانی و آخرتی سنگینی بر دوش ما کارگزاران و نمایندگان حکمرانی اسلامی میگذارد.
از نظر اجتماعی، حکمرانی خانوادهمحور به معنای انفعال نیست، بلکه به معنای اعتماد به خانواده است
نمیشود مدعی حکمرانی خانواده پایه باشیم اما به نقشآفرینی آن تن ندهیم یا مداخله مخرب داشته باشیم. البته دولت باید با ابزارهای حکمرانی، نیازهای کاذب و نیروهای مهاجم سبک زندگی غربی را مهار کند و مطالبات واقعی خانوادهها را در حوزه نیازهای اساسی و در حوزه فراغت و تربیت بهدرستی پاسخ دهد؛ اما قهرمان این میدان هم خودِ خانواده است.
اگر کارویژه خانواده را تربیت انسانها بدانیم، وظیفه داریم محیط عینی و ذهنی جامعه را چنان فراهم کنیم که زنان دچار اختلال و تعارض نقشهای خود نشوند. اگر جامعه را از درون سالم و متعادل میخواهیم، باید در فکر کنارزدن موانع بیرونی خانوادهمحوری باشیم و اگر زن را محور خانواده میدانیم، همه تصمیمها و اقدامهای حکمرانی باید با عاملیت زنان سازگار باشد. با این نگاه آرمانی فاصله داریم، اما این فاصله پرشدنیست و ممکن است.
هیچ نهاد آموزشی یا رسانهای نمیتواند جایگزین کارکرد خانواده در انتقال بیننسلی ارزشها شود | نظام حکمرانی نقش سیاستگذار و تسهیلگر را بر عهده دارد، نه متصدی و مداخلهگر
اگر زنجیره انتقال مفاهیم اخلاقی، دینی و ملی در خانواده قطع شود، با گسست نسلی مواجه خواهیم بود؛ گسستی که برای حکمرانی هزینههای گزافی خواهد داشت.
ضمن آنکه در گسستهای فرهنگی پیشآمده نیز راهحل اساسی، تکیه حکمرانی بر ویژگی ترمیم گری خانواده است. نظام حکمرانی نقش سیاستگذار و تسهیلگر را بر عهده دارد، نه متصدی و مداخلهگر. این بازمهندسی نقشها، بستر تحقق حکمرانی نوین اجتماعی است، بهویژه در عصر تنهایی دیجیتال و فرسایش روابط انسانی.
توان خانواده با محوریت زن نهتنها منشأ تربیت و اخلاق، بلکه منشأ تابآوری و امیدبخشی در جامعه باشد
ایران قدرتمندِ ۱۴۱۴ از درون خانوادههای توانمند ساخته خواهد شد.
دینباوری و دینداری ما چراغ راه عقلانیت ما در این مسیر است. این دینباوری و دینداری ما که چراغ راه عقلانیت ماست، درس بزرگی است که از دختر نبی مکرم اسلام آموختهایم.
سلام ما به پیشگاه صدیقه کبری حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها که خانوادهاش الگویی الهامبخش و آیندهساز است برای همه بشریت.
همه باید دستبهدست هم بدهیم و واقعاً موضوع خانواده را اساس حکمرانیمان در کشور بدانیم. این هم ما را به آن مسیرها و ظرفیتهای اقتصادی خواهد رساند، هم معنوی؛ و از همه مهمتر، ثمره همه ما فرزندان ما هستند و نسل آینده بهترین امانتدار و بهترین تربیتکننده آنها در خانواده است
مشوق خانوادهگرایی فقط وام ازدواج و فرزندآوری نیست؛ فراهمکردن زمینه برای حفظ قدرت خرید خانوار و فراتر از آن، میدان دادن به خانواده برای مشارکت در تولید ملی است
الگویی که در آن خانواده بهمثابه یک واحد مصرفکننده تعریف میشود، دیگر پاسخگوی نیازهای جامعه ما نیست. باید به سمت الگویی حرکت کنیم که در آن خانواده بهعنوان بازیگری کلیدی در میدان تولید سرمایه اجتماعی و حتی اقتصادی ایفای نقش کند.
در این نگاه، خانه نهتنها محل سکونت، بلکه پایگاهی برای تولید ارزش افزوده اقتصادی، صنایع خلاق و کارآفرینی خانگی است. این ظرفیت، اگر مبتنی بر مدلهای بومی شده و متکی بر مهارتهای زنان توسعه یابد، میتواند یکی از ستونهای اقتصاد مقاوم ملی در دهه پیش رو باشد.
بررسی روندهای جهانی نشان میدهد موفقترین الگوهای بنگاهداری بر پایه انسجام نهاد خانواده شکلگرفتهاند. باید این باور سیاستی را در کشور نهادینه کنیم که یکی از راههای برونرفت از چالشهای معیشتی، بازگشت به الگوی اصیل مشارکت خانوادگی در رونق اقتصادی است؛ جایی که خانواده همزمان موتور محرکه تولید ثروت و تولید فضیلت باشد.
اگر چنین نگاهی را در حکمرانی باور کنیم و باور داشته باشیم، آنگاه معافیتهای مالیاتی را متناسب با مزیتهای تولید خانگی تنظیم خواهیم کرد. مشوق خانوادهگرایی فقط وام ازدواج و فرزندآوری نیست؛ فراهمکردن زمینه برای حفظ قدرت خرید خانوار و فراتر از آن، میدان دادن به خانواده برای مشارکت در تولید ملی است.


