طرفداری | بخشی از زیبایی وصفناپذیر ورزش، در پیروزی تقریباً غیرممکن و نمایشی اسکاتلند مقابل دانمارک در ورزشگاه همپدن پارک دیده میشد. این زیبایی، در احساسات و شادی وصفناپذیری که در همه جا موج میزد، خود را نشان داد. آن شب، کیفیت گلها و فوران شادی ناشی از دو گل تماشایی و دیرهنگامی که مسیر بازی را برای شاگردان استیو کلارک تغییر داد و باعث شد اسکاتلند صدرنشین گروه شود و مستقیماً به جام جهانی راه یابد، به یادماندنی شد.
در همان شب، ایرلند نیز با برد ۳-۲ مقابل مجارستان در دقایق اضافی، به پلیآف رسید. در واقع، هم پیروزی دیرهنگام ایرلند و هم صعود مستقیم اسکاتلند با پیروزی ۴-۲ مقابل دانمارک، نشان داد که فوتبال واقعی چیست؛ جشن گرفتن گلهای دیرهنگام با هوادارانی واقعی!
این در حالی است که تماشای بازیهای انگلستان واقعاً خسته کننده شده است؛ هوادارانشان از بازیها کلافه هستند و رقبایشان همچنان تیمهایی ضعیف و آسان هستند.
برای اولین بار در ۲۸ سال گذشته، اسکاتلند راهی بزرگترین جشن فوتبالی جهان شد. آنها بخشی از بزرگترین رویداد جهان خواهند بود. اما اسکاتلند و ایرلند تنها نبودند. صحنههایی دلگرمکننده در کینگستونِ جامائیکا نیز شکل گرفت؛ جایی که تیم میزبان در برابر کوراسائو، کشور کوچک کارائیب، به تساوی دست یافت و کوراسائو تبدیل به کوچکترین کشوری شد که تا به حال به جام جهانی صعود کرده است. حکایت آن شنیدنی و تاریخی است.
در طول تاریخ مقدماتی جام جهانی، داستانهای افسانهای زیادی دربارهٔ کشورهایی که با شگفتی به جام جهانی راه پیدا کردهاند، وجود دارد، اما واقعاً داستانی شگفتانگیزتر از ماجرای صعود «کوراسائو» پیدا میشود؟
سوت پایان این بازی، صحنههای شادی فراوان برای مردان آبیپوش کوراسائو در ورزشگاه ایندپندنس پارک جامائیکا را به همراه داشت. با این حال، یک غایب بزرگ به چشم میخورد: دیک اَدووکات، سرمربی تیم کوراسائو.
این سرمربی هلندی به علت بیماری همسرش نتوانست در این بازی حاضر شود و روز شنبه به لاهه هلند بازگشت تا کنار خانوادهاش باشد. او در مصاحبهای پیش از بازی گفته بود:
تصمیم بسیار سختی است که بچهها را اینجا تنها بگذارم. با قلبی سنگین این تصمیم را میگیرم، اما خانواده مهمتر از فوتبال است. از هلند با کادر فنی در ارتباط خواهم بود و به این گروه از بازیکنان کاملاً اعتماد دارم.
ادووکات بازی سه شنبه را از خانهاش تماشا کرد، در حالی که اختلاف زمانی به این معنی بود که بازی ساعت ۲ بامداد به وقت هلند آغاز شده بود. او از طریق تلفن با مدیر تیم، ووتر یانسن در ارتباط بود و دستوراتش را به دستیارانش، دین گوره و کور پوت، در زمان استراحت نیمهٔ اول منتقل کرد تا دیدار مقدماتی تاریخی این کشور و صعود به جام جهانی رقم بخورد.
ادووکات پس از پایان بازی هم با پیامکی با بازیکنان ارتباط برقرار کرد و نوشت:
تبریک! باورنکردنی، فوقالعاده، عالی! چه ماجرایی!
این مربی ۷۸ ساله به صورت شخصی هم تاریخساز شد و عنوان مسنترین مربی تاریخ که موفق به صعود به جام جهانی شده را کسب کرد و رکورد اوتو هاگل، سرمربی یونان در جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی (۷۱ ساله) را شکست. این اولین حضور او در جام جهانی هم نیست؛ ادووکات قبلاً در جام جهانیهای سال ۱۹۹۴ با هلند و ۲۰۰۶ با کره جنوبی حضور داشته است.
در همان شب، هائیتی، کشوری که به دلیل جنگ داخلی مرگبارش ویران شده و تیمش حتی نمیتواند بازیهای خانگیاش را در خاک خود برگزار کند، برای اولین بار از سال ۱۹۷۴ به جام جهانی راه یافت.
در میان تمام داستانهای جادویی جام جهانی سال آینده، هیچکدام چون کوراسائو، این کشور کوچک کارائیب که با شکستن همهٔ محدودیتهای تاریخی و جغرافیایی و عبور از ناممکنها به بزرگترین صحنه جهان فوتبال رسیده، قلبها را تسخیر نمیکند.
اکنون که ۴۲ تیم از مجموع ۴۸ سهمیهٔ جام جهانی ۲۰۲۶ قطعی شدهاند، این مسابقات از همین حالا رنگ و بوی تاریخی به خود گرفته است؛ چرا که چندین کشور ناشناخته و شگفتیساز، برخلاف همهٔ پیشبینیها، جواز حضور در رویدادی را گرفتهاند که به میزبانی ایالات متحده، مکزیک و کانادا برگزار میشود.
در حالی که چندین تیم بزرگ اروپا، آفریقا و آسیا نظیر نیجریه، چین، هند، یونان، صربستان و مجارستان ناکام ماندهاند، این بار چندین تیم کوچک و کمشانس با صدرنشینی، نام خود را به گوش جهانیان رساندند. برخی حتی برای اولین بار طعم حضور در این تورنمنت عظیم را تجربه خواهند کرد.
از کوراسائو تا کیپ ورد؛ امسال داستان جام جهانی دربارهٔ تیمهایی است که با شجاعت، اراده و باور، ناممکن را ممکن کردند و به جمع بزرگان فوتبال جهان پیوستند.
اما... در همهٔ این اتفاقات، جادو و طلسمی ترسناک نهفته است؛ فوتبال به زودی وارد جام جهانیای خواهد شد که تعداد تیمهایش را ۵۰ درصد افزایش داده و برای نخستین بار به ۴۸ تیم رسانده است. همین موضوع نگرانیهایی نیز به دنبال دارد.
حسی آزاردهنده وجود دارد که حالا صعود به جام جهانی بیش از حد ساده شده است. راستش را بخواهید، دیگر عدم صعود، سختتر از صعود کردن یا حتی رسیدن به پلیآف شده است. دیگر خطر و ریسکی باقی نمانده است. حاشیه امنیت تیمهای بزرگ اروپا و آمریکای جنوبی آنقدر زیاد است که باید خیلی ضعیف باشید تا جام جهانی را از دست بدهید. برای خیلی از تیمها، کل مرحلهٔ مقدماتی بیاهمیت شده است.
این ماجرا برای انگلستان حکایتی مشابه داشت. بله، باید به توخل و تیمش اعتبار داد که با اقتدار تمام و بدون شکست به جام جهانی رسیدند؛ اما سطح رقبا آنقدر پایین بود که حالا شک داریم واقعاً انگلستان تا چه حد تیم قدرتمندی است؟ آیا توخل و شاگردانش وقتی جدالهای واقعی شروع شود، با حقایق تلخی روبهرو خواهند شد یا نه؟
بگذارید اینطور بگویم، اگر انگلستان مجبور بود با تیمهای قدرتمندتر رقابت کند و مثل الان راه آسانی نداشت، شاید بحث دربارهٔ حضور جود بلینگام در تیم اینقدر کش نمییافت. توخل خوب با موضوع بلینگام برخورد کرد اما واقعیت این است که بلینگام قربانی همین راه هموار بود؛ توخل از این فرصت استفاده کرد و بلینگام را کمتر به میدان فرستاد چون میدانست با وجود این مسیر ساده، ضرری به تیمش وارد نمیشود. با این حال، خوب میدانیم زمانی که جدالهای سخت و دشوار و اصلی آغاز شود، بلینگام همچنان برای موفقیت انگلستان نقشی حیاتی خواهد داشت.
مسلماً به هر تیمی که فراتر از انتظارات ظاهر میشود، باید اعتبار داد و از حس و حال تمامی مردم آن کشورها خوشحال بود، اما حقیقت این است که هنوز حاشیه امنیت بیش از حد است!
افزایش تعداد تیمهای پلیآف با اضافه کردن تیمهایی که از لیگ ملتها صعود کردهاند، اغراقآمیز است. این خود نشانهای دیگر از نبود خطر و رقابت واقعی است؛ تازه این در حالی است که هنوز به جام جهانی پر حجمتر نرسیدهایم.
اینکه مسابقات در سه کشور مختلف برگزار میشود، یک بحث جداست؛ اما اینکه جام جهانی هفت روز طولانیتر از هر دورهٔ قبلی خواهد بود، آن هم در دورانی که نگرانیها درباره فشار بیش از حد بر بازیکنان افزایش یافته و تعداد مصدومیتها بالا رفته، گامی کاملاً رو به عقب محسوب میشود.
اما در کنار تمام این مسائل، همه به خوبی میدانیم افزایش تعداد تیمها به ۴۸، کیفیت کلی بازیها به ویژه دور گروهی را به شدت کاهش میدهد. این گسترش، یک حرکت سیاسی از سوی جیانی اینفانتینو، رئیس فیفا بود تا زمینه را برای انتخاب دوباره خود فراهم کند و از این لحاظ کاملاً موفق بود.
اما این تماشاگران هستند که بهای این تصمیم را خواهند داد. این بینندگان مسابقات هستند که قربانی واقعی خواهند بود. رسیدن به جمع ۳۲ تیم اصلی به مراتب راحتتر از حذف شدن است. شماری از تیمها صرفاً به عنوان سیاهیلشکر و صرف نظر از شایستگی، به واسطهٔ ملاحظات سیاسی دستاندرکاران فوتبال به جام جهانی راه یافتهاند.
علیرغم هیجان دور پایانی رقابتهای مقدماتی و تنش پلیآفهای ماه مارس که تکلیف تیمهایی چون ایتالیای در منگنه، لهستان، ترکیه، هر دو ایرلند و... را روشن خواهد کرد، این بدان معناست که به احتمال قریب به یقین دو هفتهٔ ابتدایی جام جهانی شامل بسیاری از بازیهای یک طرفه و خسته کننده خواهد بود.
اگر تعداد بازیهای یک طرفه و شکستهای سنگین زیاد شود و تیمهای ضعیف تحقیر شوند، جاذبهٔ حضور تیمهای کوچکتر خیلی زود رنگ میبازد؛ و این اتفاقی است که احتمالاً رخ خواهد داد.
شاید برخی مانند خودم بگویند جام جهانی باید درهایش را به روی همه باز کند؛ اما این ماهیت جام جهانی نیست. بله، در رقابتهای مقدماتی باید همه شانس داشته باشند. و البته خیلی خوب میشد اگر هر کشوری روزی شادی حضور در این جشنواره بینظیر ورزشی را تجربه کند، اما وقتی به تاریخ نگاه میکنیم و میگوییم جام جهانی، منظورمان دقیقاً این است:
حضور در جام جهانی فوتبال، بالاترین آرزوی هر کشور و هر بازیکنی است. جام جهانی نه تنها بزرگترین تورنمنت ورزشی جهان محسوب میشود، بلکه فرصتی است تا ملتها فرهنگ و استعداد فوتبالی خود را به نمایش بگذارند. برای بسیاری از بازیکنان و تیمها، راهیابی به این مسابقات به معنای تحقق یک رؤیای دوران کودکی و افتخاری بزرگ برای مردم کشورشان است. رقابت در کنار بهترینهای دنیا و شنیدن سرود ملی کشور در معتبرترین میدان فوتبال، لحظهای فراموشنشدنی در زندگی هر فوتبالیست و هواداری بهشمار میآید.
خلاصه، حضور در آن باید دستاورد بزرگی محسوب شود؛ اگر تیمی به آن راه پیدا میکند، باید آنقدر قوی و مستعد باشد تا برای هر حریفی دردسرساز شود؛ همانطور که مثلاً کره شمالی در جام ۶۶، ایرلند شمالی و الجزایر در جام ۸۲ و کامرون در جام جهانی ۱۹۹۰ انجام دادند.
متأسفانه باید مطمئن بود که در تابستان آینده اینطور نخواهد بود. تعداد زیادی از بازیها فقط میدان تیراندازی تیمهای بزرگ به سوی تیمهای ضعیفتر خواهد بود.
به یاد داستان مرغ تخم طلایی یا همان مرغی که تخم طلا میگذاشت افتادم که ریشه در افسانههای یونان باستان دارد. اصل این داستان را ایزوپ (Aesop) نویسنده و قصهگوی یونانی، حدود ۲۵۰۰ سال پیش روایت کرده است؛ در این افسانه، مرغی وجود دارد که هر روز یک تخم طلا میگذارد. صاحب مرغ، که طمعکار میشود، فکر میکند اگر مرغ را بکشد، میتواند همه تخمهای طلایش را یکجا به دست بیاورد. اما وقتی مرغ را میکشد، چیزی نصیبش نمیشود و نه تنها همهٔ تخمهای طلا را از دست میدهد، بلکه دیگر مرغ را هم ندارد!
قلباً وقتی شاهد شادی بازیکنان و مردم کوراسائو و دیگر ملیتهای ضعیفتر فوتبال برای صعود به بزرگترین معرکهٔ ورزشی جهان بودم، خوشحال شدم اما آن روی سکهٔ جام جهانی ۲۰۲۶، تورنمنتی با ۴۸ تیم، دیگر شبیه شانس دادن و فرصت تقریباً برابر نیست و مانند جام جهانی باشگاهها، بیشتر یک نمایش سیاسی و قدرت از سوی رئیس تشنه قدرت فیفاست که با اقدامات و تغییرات خود، بزرگترین واقعهٔ فوتبال را از معنا و اصالت تهی کرده و در واقع پایههای محبوبترین تورنمنت جهان را به لرزه درآورده و احتمالاً مشغول فروریزی آن است.
این به خاطر عشق به فوتبال نیست، بلکه تنها برای نمایش قدرت و بهرهبرداری بیشتر است؛ مثل کسی که برای منفعت کوتاه مدت، گنج ارزشمند خود را نابود میکند. بله، آنها دارند مرغ تخم طلایی را میکُشند!



