اسب تروجان صهیونیستها میان محافظهکاران آمریکایی؛ چگونه رسانههای ظاهرا راستگرا مردم آمریکا را همسو با مواضع اسرائیل کردند
صهیونیستها نفوذ عمیقی در دو جناح دموکرات و جمهوریخواه آمریکا دارند. اکثریت قریب به اتفاق سران و نمایندگان هر دو حزب، در جیب اسرائیل بوده و حتی بیشتر از سرزمین مادری خود، حافظ منافع کشوری در آنسوی آبها هستند.
بااینکه فقط دو حزب در انتخابات آمریکا هستند، اما شاید نامزدها، نماینده تفکرات خاصتری باشند، اما مجبورند که فقط بهعنوان نماینده یکی از این دو حزب در انتخابات شرکت کنند. مثلا اگر یک نماینده مانند برنی سندرز، سوسیالیست باشد، باید بهعنوان نماینده دموکراتها در انتخابات ایالت ورمانت شرکت کند. اگر یک نماینده مانند توماس مَسی، لیبرتِریَن باشد، باید بهعنوان نماینده جمهوریخواهان در انتخابات ایالت کنتاکی شرکت کند.
نفوذ صهیونیستها در اغلب موارد فراتر از دو حزب اصلی است و در اکثر گروههای سیاسی خاصتر نیز رخنه کردهاند. بااینحال شاید امروز، پلتفرم چپگرایان، در ظاهر همسو با اسرائیل نباشد، اما به این منظور نیست که چپگرایان، دیگر اهداف صهیونیستها را نیز جلو نمیبرند.
صهیونیستها، از اواخر قرن نوزدهم و بهویژه قرن بیستم، به سلاطین صنایع در آمریکا تبدیل شدند. باقی یهودیانی که وارد بیزنس نمیشدند، یا به کادر اساتید دانشگاهها میپیوستند و یا به کارمندان دولت تبدیل میشدند. از آنجایی که درصد افرادی که به مالکیت یا مدیریتعامل ابرکمپانیها میرسیدند کمتر بود، تعداد صهیونیستهایی که شغلهای آکادمیک، کارمندی و مشاورهای داشتند، بسیار بیشتر شد.
چرا ۸۰ درصد از یهودیان به دموکراتها رای میدهند؟
باتوجه به اینکه بیش از ۹۰ درصد از اساتید دانشگاههای آمریکایی، لیبرال هستند، دور از انتظار نیست که اغلب یهودیانی که خارج از دنیای بیرنس هستند، دموکرات و یا لیبرال باشند. درصد بیشتری از کارمندان فدرال (به غیر نظامیان) همچنین دموکرات هستند و به همین علت است که وقتی ترامپ تصمیم گرفت تا از تعداد کارمندان فدرال بکاهد، این دموکراتها بودند که بیشترین اعتراض را کردند. چون انگار سربازان و مهرههایی را که چند دهه طول کشیده بود تا در دولت جای دهند را ممکن است امروز از دست بدهند.
از طرفی اکثر یهودیان نیز ساکن مراکز شهرها هستند و همچنین ساکنان شهرهای بزرگ، با درصد بیشتری به دموکراتها رای میدهند.
جالب است که درصد بیشتری از محافظهکاران، دل خوشی از یک دولت بزرگ و اختیارات فراوان دولت ندارند و غالبا ضدسیستم هستند؛ از طرفی نیز ساکن شهرهای بزرگ نیستند. در نتیجه، محافظهکاران نه به دولت میپیوستند و نه دنبال تدریس در دانشگاهها بودند.
باتوجه به این مسائل، نفوذ صهیونیستها میان لیبرالها و در نتیجه در دولت و دانشگاهها، بسیار راحتتر از نفوذ در جمعی ضدسیستم بود. از طرفی سفیدپوستان آمریکایی (مهاجران فقیر اروپایی به ایالات متحده)، بنا بر هر دلیلی به یهودیان اعتماد نداشتند.
صهیونیستها معمار و یا مبتکر اکثریت مواضع ووک و چپگرایانه در جامعه امروز آمریکا هستند. چرا؟ چون تمامی این مواضع غالبا در دانشگاهها و دفاتر مطالعات آغاز شده است. این مواضع را اساتید دانشگاهها در سر دانشجویان میانداختند؛ سپس فارغ التحصیلان چنین مکاتبی، بعدا به دولت میپیوستند و این سیاستها را پیاده میکردند، نظیر: ترویج انحرافات جنسی، سهمیهگذاری نژادی و جنسیتی، فمینیسم، مبارزه با تغییرات آبوهوایی، گلوبالیسم و موارد دیگر.
نفوذ صهیونیستها میان محافظهکاران آمریکایی
اِیپک AIPAC (کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل)، با نفوذترین سازمان غیرآمریکایی، در سیاستهای داخلی و خارجی ایالات متحده است. آنها برای چند دههای میشود که اختیار هدایت سیاست خارجی آمریکا را در سطح کلان در دست گرفته و یکی از مسببان جنگ آمریکا با عراق، جنگ به اصطلاح با تروریسم و حضور پررنگ در خاورمیانه هستند.
توماس مسی، نماینده محافظهکار از ایالت کنتاکی در کنگره، در مصاحبه با تاکر کارلسون گفت: «سازمان ایپک، یک هماهنگکننده برای همه نمایندگان مجلس منظور کرده است. این لابیکنندگان، به نماینده میگویند که چگونه باید رای دهند... خیلیها از ایپک میترسند... من تابحال هیچ پولی از سازمان ایپک نگرفتهام.»
شاید بیش از ۸۰ درصد از نمایندگان کنگره در آمریکا، همسو با مواضع صهیونیستها، رای میدهند. این حمایت امروز میان جمهوریخواهان بیشتر است. بااینحال ممکن است تعداد قابل توجهی از نمایندگان، از ترس برچسب «یهودستیزی» فقط همسو با مواضع اسرائیل رای دهند.
اسب تروجان صهیونیستها در محافظهکاران آمریکایی
بخش اعظمی از اهداف اسرائیل را، مسیحیان اونجلیکال میان محافظهکاران آمریکایی جلو برده و میبرند. مایک هاکابی سندرز بهعنوان یک اونجلیکال تندرو، سفیر دولت ترامپ به اسرائیل شد. گویا اونجلیکالها صرفا تاسیس شدند تا حامی اسرائیل باشند، تااینکه راه عیسی را ادامه دهند.
با همهگیر شدن شبکههای اجتماعی، صهیونیستها نمیتوانستند تنها با اکتفا به مدیریت سیاستمداران دو حزب و نفوذ در محافل لیبرالها، کل جامعه آمریکا را شستوشوی مغزی دهند. بنابراین صهیونیستها باید با نفوذ در قشر ضد سیستم و رخنه کردن میان افراد بیاعتماد به دولت، اهداف خود را جلو میبردند.
مجموعه رسانههای روپرت مورداک شامل شبکه فاکس نیوز و روزنامه وال استریت جورنال، جزو اندک رسانههای جریان اصلی و جمهوریخواه هستند که بهشدت سنگ اسرائیل را بر سینه میزنند.
بااینحال، صهیونیستها خلا رسانههای راستگرای در ظاهر ضدسیستم و ضدلیبرالیسم را حس کردند. آنها پی بردند که لازم است رسانههایی را متشکل از تفکرات جاافتاده میان محافظهکاران ضد سیستم، بهعنوان آلترنتیو مدیا Alternative media تاسیس کنند.
در نتیجه وبسایت برایتبارت و چند سال بعد رسانه دیلی وایر تاسیس شدند. وبسایت برایتبارت، را اندرو برایتبارت یهودی تاسیس کرد. این رسانه برای ایجاد اعتماد میان کسانی که کمترین اعتماد را به اخبار و کلا رسانهها دارند، تا چند سال اول، علاوه براینکه ضد چپگرایی و لیبرالیسم حرف میزد، بلکه نحوه نوشتن آنها نیز با نیویورک تایمز (معروفترین روزنامه لیبرالها) تفاوت داشت. نویسندگان برایتبارت، با لحن عامیانه و آسان مینوشتند و بهخوبی میدانستند مشتری که میخواهند پیدا کنند، در حال تحصیل در مقطع دکترا نیست.
برایتبارت تقریبا حامی تمامی مواضع راستگراترین محافظهکاران بود. آنها حق حمل اسلحه را مانند محافظهکاران ضدسیستم، یک حق الهی میخواندند؛ آنها با فمینیسم و چپگرایی مشکل اساسی داشتند؛ برایتبارت صدها گزارش را علیه تغییر جنسیت و انحرافات جنسی با تندترین لحن ممکن منتشر کرده است؛ آنها اساتید دانشگاهها را الیتیست و فضیلتفروش میخواندند.
برایتبارت اغلب باورهای اعتقادی مسیحیان، حتی تندترین عقاید را با تاروپود مواضع رسانه خود گره زد؛ مانند مخالفت مسیحیان با سقط جنین. آنها حتی باراک اوباما، رئیسجمهور وقت آمریکا را به تمسخر میگرفتند و تنها رسانه پربازدیدی بودند که هیچ تعارف و احتیاطی در انتقاد از محبوبترین مرد دموکراتها را نمیکردند.
مواضع برایتبارت موجب شد تا این رسانه به یک محبوبیت باورنکردنی برسد و حداقل در ظاهر، به دشمن ردیف اول رسانههای جریان اصلی تبدیل شود. کار به جایی رسیده بود که اجماع رسانههای لیبرال، خواستار مسدود شدن این وبسایت بودند. برخی نیز میخواستند بابت کامنتهایی که مردم زیر اخبار برایتبارت میگذارند، از این رسانه شکایت کنند. برایتبارت بعدا مدعی شد که مسئول کامنتهای مردم نیست و مردم آمریکا، آزادی بیان دارند.
پس از چند سال، برخی از نویسندگانی که در برایتبارت به شهرت رسیده بودند، از این رسانه جدا شده و رسانههای خود را به راه انداختند. بن شپیرو، پس از جدایی از برایتبارت، بهصورت تمام وقت اینفلوئنسر یوتیوب شد و پس از چند سال بههمراه چند سرمایهگذار دیگر، پلتفرم دیلی وایر را تاسیس کردند.
دیلی وایر تا دو سال پیش قصد داشت تا بهعنوان یک پلتفرم ضدچپگرایی، به یکی از رقبای کمپانیهای هالیوود در تولید محتوا تبدیل شود. این کمپانی در ابتدا کار خود را با ارائه استودیو به دیگر اینفلوئنسرهای محافظهکار آغاز کرد و سپس وارد ساخت مستند و فیلم سینمایی شد. برخی از شناختهشدهترین اینفلوئنسرهای محافظهکار، نظیر کَندِس اوئن و بِرِت کوپر، در دیلی وایر به شهرت فراوانی رسیدند.
دو رسانه ذکر شده، باتوجه به اینکه در جنگ فرهنگی آمریکا، در تمامی موارد طرف محافظهکاران را گرفته بودند یا حتی خودشان آغازگر جنگ فرهنگی میشدند، بهاصطلاح حسن نیت خود را به نیمه محافظهکار آمریکا ثابت کردند. باتوجه به اینکه اکثر محافظهکاران، مخالف حمایت دولت آمریکا از اوکراین و در مجموع مخالف مداخلات نظامی ایالات متحده در دیگر کشورها هستند، برایتبارت نیز موضع ضدجنگ به خود گرفته بود و دولتمردان جمهوریخواهی را که دنبال جنگ بودند را «مزدور مجتمع صنعت نظامی» میخواند. برایتبارت از هیچ فرصتی دریغ نمیکرد تا خود را ضدسیستم جلوه دهد.
تاثیر جنگ غزه روی رسانههای یهودیان محافظهکار
اگر جنگ اسرائیل و غزه رخ نمیداد، دیلی وایر و برایتبارت مسیر صعودی خود را در نفوذ در نیمه راستگرای آمریکا هنوز ادامه میدادند. اما بحث دفاع بیچونوچرا از اسرائیل، موجب شد تا این رسانهها نقاب خود را بردارند. تکلیف محافظهکاران با فاکس نیوز معلوم است؛ هرچهقدر هم که این شبکه خبری، برچسب همسو-با-سیستم را به دموکراتها بزند، کسی باور نمیکند که روپرت مورداک و امپراتوری رسانهای او، همسو با اصل سیستم نیست.
مسئله برای برایتبارت و دیلی وایر، تفاوت داشت. این رسانهها برای توجیه حمایت دولت آمریکا از مواضع اسرائیل، دیگر مشکل چندانی با فرستادن ۱۰۰ میلیارد دلار به اوکراین نداشتند.
کندس اوئن بهعنوان یک زن سیاهپوست، بهعلت انتقاد تند از جنبش «زندگی سیاهپوستان اهمیت دارد» مورد توجه قرار گرفته بود و محبوب شد. اوئن نشان داده بود که مخالف حمایت آمریکا از اسرائیل و مخالف باورهای تندروی یهودیان درباره مسیحیان است. معلوم بود که چنین شخصی در دیلی وایر ماندگار نخواهد بود.
مدیریت دیلی وایر تا مادامی که اوئن از سیاهپوستان (مردم خودش) انتقاد میکرد، با او مشکلی نداشت، اما بهمجرد انتقاد از اسرائیل و برگزاری مناظره با یکی از خاخامهای تندرو صهیونیستی، او را اخراج کردند.
این مسئله موجب شد تا راستگرایان حامی صهیونیسم، بهنمایندگی از اربابان اسرائیلی خود، برچسب یهودستیزی و طرفداری از حماس را به اوئن بزنند.
برایتبارت تا پیش از این اتفاقات، دهها بار اظهارات اوئن درباره مسائل مختلف را منتشر کرده و از او بهعنوان یکی از رهبران جنبش ضدچپگرایی یاد میکرد. اما در چند ماه اخیر، نامی از او در رسانههای مشابه برایتبارت، دیده نمیشود.
رسانه کمدی دیگری با نام ببلیون بی نیز چند سالی بود که شروع به کار کرده بود و از لنز کمدی، مواضعی مشابه با برایتبارت داشت. ببلیون بی نیز نفوذ عمیقی در محافظهکاران کرده بود و به محبوبیت فراوانی رسید. اما جنگ غزه و اخراج اوئن از دیلی وایر موجب شد تا آنها نیز نقاب خود را بردارند.
هرچهقدر جنایات رژیم صهیونیستی در غزه بیشتر میشد، دیلی وایر و برایتبارت مشتریان بیشتری را از دست میدادند. فضای توییتر نیز به سمتی میرفت که صهیونیستها دوست نداشتند. گروهی از چپگرایان آمریکایی به نوبه خود از اسرائیل انتقاد میکرد. حالا بخش قابل توجهی از راستگرایان نیز شروع به انتقاد از حمایت دولت آمریکا از اسرائیل کردند.
در نتیجه صهیونیستها برآن شدند تا جلوی این موج را بگیرند. آنها ترامپ را مجبور کردند تا دستوری را برای برخورد با یهودستیزی در دانشگاهها صادر کند. برخی دیگر از اهرمهای صهیونیست، ایلان ماسک را زیر فشار قرار دادند تا جلو آنچیزی که مراجع همسو-با-سیستم «یهودستیزی» میخوانند را در توییتر بگیرد.
تعداد اینفلوئنسرهای راستگرایی که مخالف حمایت آمریکا از اسرائیل بوده و اقدامات این رژیم در غزه را جنایت میخواندند، روز به روز بیشتر میشد. درنتیجه صهیونیستها، نیاز به تغییر روایت داشته و مجددا به برچسبگذاریهای دیرینه روی راستگرایان روی آوردند. برخی را «نازی» میخوانند و به برخی هم مانند تاکر کارلسون برچسب «راستگرای ووک» را میزنند.
عموما چپگرایان، خود را ووک میخوانند. بنابراین اگر به یک راستگرا بگویی «ووک»، انگار به او توهین کردهای. رسانههای صهونیستها، با مهارت از برچسب ووک، یک توهین همهجانبه ساخته بودند و این برچسب، در زمره «نازی» و «یهودستیز» قرار گرفت و کافی بود. دیگر نیازی نبود که بگویی، چرا سوالات تاکر کارلسون درباره نفوذ اسرائیل در آمریکا، «یهودستیزانه» است. یا چرا مواضع دیو اسمیت، غلط است. تنها کافیست که برچسب «راستگرای ووک» را روی مخالفان اسرائیل گذاشت و محافظهکاران ساده لوح را به جان آنها انداخت.
باقی گزارش را در بخش دوم بخوانید.
انتهای پیام/
پیشنهادی باخبر
تبلیغات