حسن پورشیرازی بدون رقابت با کسی برنده جشنواره چهل و سوم شد
چند روز است که نویسندگان سینمایی در شبکههای اجتماعی فارسی سونامیای از ستایش بهراه انداختهاند تا از قافله تحسینکنندگان حسن پورشیرازی عقب نمانند؛ همچون بغضی فروخورده که بعد از ۱۰روز غر، لعن و نفرین به فیلمها و بازیهای متوسط نیازمند یک تشر بود تا بشکند وهای های توصیف را به سمت بازیگر اول فیلمی از بخش ویژه جشنواره چهلوسوم جاری کند. انگار همه فیلمها و بازیگرانشان در این ۱۰روز تلاش کرده بودند تا ساکنان برج میلاد را تشنه و گرسنه این فیلم نگه دارند و اکتای براهنی سفرهای بلند و خوانی پرنعمت برای آنها پهن کرده بود تا دهانهای باز بیروزی نماند. در وسط این سفره اشتهابرانگیز حسن پورشیرازی خود یک وعده کامل است. کار به جایی رسیده که برخی به ستایشکنندگان حملات قلمی میکنند که چرا انرژی و توان خود را به جای ستایش از فیلم و بازیگرش صرف حمله به سانسور و ممیزی و اداره نظارت نمیکنند که جلوی نمایش فیلمی تا این حد اعجابانگیز را گرفته است. این هم از عجایب سونامی ستایش از بازیگری است که تاکنون در کارنامه خود کوران ستایش را تجربه نکرده بود؛ کارنامهای که امروز شاید مناسبترین زمان برای بازخوانی آن باشد. «پیر پسر» را در حاشیه جشنواره نمایش دادهاند، درحالیکه از متن هم بیشتر دیده و پسندیده شده و بازیگر اولش بازیگری است که صفت تلویزیونی برای توصیفش امروز ناکافی بهنظر میرسد.
حسن پورشیرازی بازیگر، صداپیشه، عروسکگردان، دستیار و همکار هنریانبوهی از کارهای تلویزیونی و سینمایی از دهه۱۳۶۰ تا ۱۳۸۰ است. از میانه دهه ۱۳۸۰ همه وقت او صرف بازی در سریالهای تلویزیونی و چند پروژه سینمایی شد. تلقی عمومی از کارنامه پورشیرازی این بود که بازیگری بزرگ برای سریالهای تلویزیونی و پیشنهادی مناسب برای برخی نقشهای مکمل است که مهمترین ویژگی آنها میانسالی باشد. اما او قبل از بازیگری عروسکگردان قابل و صداپیشه متمایزی بود. از انبوه کارهای عروسکیای که نام پورشیرازی در گروهشان قرار دارد، فراوان همکاری با ایرج طهماسب، مرضیه برومند و امیر قهرایی هست. او پای ثابت همه تولیدات قابل توجه تلویزیون در دورانی است که عروسکها محبوبترین شخصیتهای تلویزیون و سینما بودند. پس بعید نبود که آدم قابلی، چون او بیکار و مترصد بازیگری در سینما باشد، ولی وقتی قرار شد پربازیگرترین پروژه بهرام بیضایی ساخته شود، در میان انبوه نقشها گروهبان نغمه به پورشیرازی رسید؛ فیلمی که مانند یک آلبوم بخش مهمی از توان بازیگری تئاتر و سینمای ایران را بازتاب داد.
در دهه۱۳۸۰ پورشیرازی در سینما گزیدهکار و در تلویزیون بازیگر ثابت نقشهای ملودرام مطول و کوتاهی شد که به نام سریال و تله روانه آنتن میشد. دیگر در جامجم خبری از عروسکگردانی نبود. ۲۰سال پیش حسن پورشیرازی تکخال خود را هر شب در سریالی رو کرد که سرنوشت خودش و چند نفر دیگر را دگرگون کرد. نرگس که به دلایل فرامتنی مدیران آیفیلم از تقاضای بیشمار پخش مجدد آن چشمپوشی میکنند، پدر نسل جدید سریالهای ملودرام بود که پس از آن یکی پس از دیگری ساخته شدند. سریال سیروس مقدم از همان زمان تولید با درگذشت پوپک گلدره وارد فضای ملتهبی از توجه شد و یکی از ارکان حفظ این التهاب، نقشی بود به نام محمود شوکت که پورشیرازی آن را زنده کرد. اگر علیرضا طالبزاده با خلق «در پناه تو» در دهه۷۰ ملودرام تلویزیونی را خلق کرد، شادروان مسعود بهبهانینیا تولید انبوه آن را عملی کرد.
در روزگار رفاه اقتصادی نیمه دهه۸۰ جدال پدر شوهر و عروس هرشب درخانهها باعث تمدد اعصاب مخاطبان تلویزیون میشد. این رسم سریالهاست؛ داستانها فراموش میشوند و بازیگرها به یاد میمانند. پورشیرازی در یادها ماند و نامش در ذهنها حک شد، اما او قبل از سوز و گداز هنر دیگری از آستین بزرگش بیرون آورد؛ بازی در دومین کمدی شاخص داریوش مهرجویی توانست محل عرضه روی دیگر سکه بازیگر محبوب و عامل جداییافکن ملودرامهای اشکآور باشد. آقا یدالله، آپارتچی پاکباخته سینما نقشی بود دوخته شده برای تن حسن پورشیرازی؛ فقط آدم این کارهای مثل محمدرضا شریفینیا لازم بود تا مراسم رخت داماد انجام شود. او در این فیلم پرستاره جای مناسبی برای خود فراهم کرد. وقتی آنونس طبیعت بیجان را برای سرگرمی مهمانان شاخص همسرش تکرار میکرد، کمتر کسی در خاطرش مانده بود که صدای حسن پورشیرازی را روی آنونس فیلم دندان مار مسعود کیمیایی شنیده است. باید قبول کنیم که همکاری با بیضایی، مهرجویی، کیمیایی، طهماسب، برومند و مقدم از یک طرف و انبوه ملودرامهای تلویزیونی در طرف دیگر باعث شده بود که انگار حق مطلب درباره پورشیرازی ادا نشود. انگار هنرهای او در صحنه و پرده دچار تعارف رایج بازیگر حرفهای شده بود؛ بازیگری که کارش را میپسندیم، اما ستایش نمیکنیم. برای نخستینبار در میان همه کارهایی که حسن پورشیرازی به آنها دعوت شده بود، کوله بار معنایی فیلم بر دوش او گذاشته شد.
در «پیر پسر» لیلا حاتمی، حامد بهداد و بابک حمیدیان و همه دیگران هستند تا پورشیرازی نقش اول را ایفا کند. او در میانه درامی مطول برای سینمای مقاطعهکارشده امروز سینمای ایران نقش را کنترات نکرده، بلکه تجربه ۳دهه بازیگری شبانهروزی و بیوقفه همه آن سریالهای پی در پی را در جیبش گذاشته و خیره شده به دوربین. «پیر پسر» همان نقشی را به حسن پورشیرازی رساند که او سالها برایش تکهتکه تجربه جمع کرده بود. بگذارید کشف بزرگ ما از جشنواره فیلم فجر در سال۱۴۰۳ درک متفاوت مردی باشد که سالهاست او را جور دیگری درک کرده بودیم. سونامی تحسین برای حس پورشیرازی محصول سالها حسن پورشیرازی بودن است.
پیشنهادی باخبر
تبلیغات