 
- مصطفی زمانی بازیگر سریال یوسف پیامبر عیالوار شد / ادعا درباره عکس سلفی و فضای مجازی / ماجرای ترکیدن آپاندیست و روزه داری
- اکران آنلاین فیلم «پیرپسر» از امشب / لیلا حاتمی ، حامد بهداد ، رضا رویگری و دیگران
- ۶۳ فیلم در مسیر جشنواره فیلم فجر + اسامی
- فروش چند میلیون دلاری پرتره معشوقه پیکاسو / داستان تلخ و شیرین بین مار و هنرمند آشنا
- آذین بندی حرم امام علی و امام حسین(ع) در سالروز ولادت حضرت زینب(س)+تصاویر
- نوید محمدزاده از اجرای «سیصد» انصراف داد
- رئیس سازمان سینمایی: دبیرخانه جشنواره جهانی فیلم فجر بر قرار خواهد شد / ۵ آذر آغاز این رویداد هنری در شهر آفتاب شیراز + فیلم
- «ناتور دشت» راهی بلاروس شد
- بازسازی و مرمت قلعه تاریخی بلوچستان
- ترویج برهنگی و رقاصی در شهر ادامه دارد؛ ما همچنان منتظر کار فرهنگی مخالفان نظارت مستقیم و برخورد با کشف حجابها هستیم! + فیلم و عکس
مصطفی زمانی بازیگر سریال یوسف پیامبر عیالوار شد / ادعا درباره عکس سلفی و فضای مجازی / ماجرای ترکیدن آپاندیست و روزه داری
 
  به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، مصطفی زمانی با چهره آرام، مثبت و سادهای که داشت به خوبی میتوانست در نقش یوسف پیامبر مقابل دوربین برود؛ اتفاقا برای همین نقش هم انتخاب شد. مصطفی زمانی از همان ابتدا استعداد خود را نشان داد و بازی او در نقش یوسف پیامبر آنچنان دیده شد که اولین بازی او به پلهای برای پرتاب تبدیل شد.
مصطفی زمانی در بازیگری تا آنجا پیش رفته که در توانست برای فیلم «جیب بر خیابان جنوبی» سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد و برای «قصه عشق پدرم» سیمرغ بلورین بهترین نقش مکمل مرد را از آن خود کند. بازی فوق العاده مصطفی زمانی در نقش «فرهاد» سریال «شهرزاد» بار دیگر چهرهای عاشق پیشه از او نشان داد.
جالبترین شایعهای که در مورد خودتان شنیدهاید چه بوده؟
شایعه زیاد راجع به خودم شنیدهام، اما جالبترین این است که میگویند ازدواج کردهام. خیلی بامزه است... من خودم دلم میخواهد ببینمش.
قصد ازدواج ندارید فعلا؟
ازدواج به قصد نیست. میافتی توی ش. هر وقت شد میپریم.
تا به حال در رودربایستی ماندهاید؟
چه نوع رودربایستی؟
هر نوع رودربایستی.
بیشتر فیلمهایی که بازی کردهام را در رودربایستی بازی کردهام.
مگر فیلمنامه را نمیخوانید؟
فیلمنامه را میخوانیم، اما بعد از اینکه وارد کار میشویم، میفهمیم چه خبر است! از نیت تا عمل خیلی فاصله هست.
کدام فیلم را بعد از اینکه بازی کردید، پشیمان نشدهاید؟
خیلی فیلم بوده که پشیمان نشدهام. چند فیلم بود که آن هم پشیمانی نیست بیشتر از بازی در آن فیلم لذت نبردهام و کیف نکردهام.
تا به حال نقش کمدی به شما پیشنهاد شده است؟
نقش کمدی نه، اما موقعیت کمدی خوب، آره. نقش کمدی، بستگی به این دارد که چه نقشی باشد. چیزی که طنز در آن باشد را من خیلی دوست دارم، درواقع عاشقش هستم. ولی کاراکتری که خوشمزه باشد را نمیفهمم. چون در آن صورت باید براساس خوشمزگیهایی که مردم دوست دارند جلو برویم و در این صورت ساختارمان با هم نمیخواند.
یعنی خیلی با جنس کمدیهای امروز سینما موافق نیستید.
قطعا همینطور است. یعنی خوشمزگی ذات آدم هاست و نمیشود اسم آن را سینمای کمدی بگذاریم.
چه فوبیایی دارید؟
نمیدانم... شاید فوبیای اینکه من را بشناسند.
چرا؟ مگر درونتان چطور است؟
ظاهرم خوشگل و پاک به نظر میرسد، اما درونم خراب است و میترسم مردم بفهمند و دستم رو شود.
خب پس کمی از شیطنت هایتان برای ما بگویید.
خودم را سر کار میگذارم. مثلا صبح از خواب بلند میشوم و میبینم هیچ دستم نیست، اما بعد میبینم چقدر این تصویر از من هست و با آن تصویرها خودم را گول میزنم و با آن حال میکنم.
عجیبترین بیماریای که به آن دچار شدهاید چه بوده؟
دو سال پیش میخواستم روزه بگیرم. روز اول روزه گرفتن آپاندیسم ترکید. برایم اتفاق بامزهای بود.
اگر تا آخر عمر فقط یک انتخاب برای غذا داشته باشید، چه غذایی را انتخاب میکنید؟
آخ آخ آخ... سوپ. عاشق نودل هستم. عشق است دیگر، فقط رشته داشته باشد کافیست. یعنی من میتوانستم در دهاتهای چین هم زندگی کنم و مدام نودل بخورم.
اگر در فیلم «اره» به شما نقش بدهند و بگونید خودتان نوع مرگتان را انتخاب کنید، انتخابتان چه خواهدبود؟
مدلی که با همه خداحافظی میکنی و میبوسی و به رختخواب میروی. مرگ آگاهانه.
این که فیلم عاشقانه میشود نه فیلم «اره»!
مرگ سینمایی؟ مرگی را انتخاب میکنم که در «amour» برای بازیگر نقش زن انتخاب شد. کسی که دوستم دارد، خفهام کند.
اسم خودتان را هم گوگل میکنید؟
نه بابا. البته یکی، دو بار عکس برای پاسپورت و این چیزها میخواستم، این کار را کردهام. برای اینکه تا عکاسی نروم عکس پرتره با سرچ گوگل دادهام.
تا به حال اتفاق افتاده که کسی شما را اشتباه گرفته باشد و شما به رویش نیاورده باشید؟ یا حتی به رویش آورده باشید؟
نه. ولی پیش آمده است که سر صحنه فیلمبرداری با گریمهای متفاوت من را نشناسند. مثلا من با گریمی متفاوت بوشهر بودم، بعد یک آقایی آمد و پرسید «این کیه اینجا داره بازی میکند؟» کلی با هم گپ زدیم و گفتم «همین پسره مصطفی زمانیه». اینطوری شده است که پنج دقیقه با کسی صحبت کنم راجع به خودم و حتی فحش هم به خودم بدهم، ولی آخرش متوجه میشده. سر کار نگذاشتهام، اما به صورت معمول اختلاط کردهام.
پایان نامه خود را چگونه به مقاله تبدیل کنیم؟
مصطفی زمانی با سریال یوسف پیامبر به تلویزیون معرفی شد و به شهرت رسید
اگر یکی به شما بگوید میخواهد حرف مهمی بزند و شما را کنجکاو کند ولی بعد بگوید ولش کن مهم نیست، با او چه کار میکنید؟
من خودم این شیطنت را برای کسانی که کنجکاو هستند دارم. یعنی اگر بدانم کنجکاو هستند، از قصد این کار را با آنها میکنم.
اگر کسی این کار را با خود شما بکند، چه کار میکنید؟
هیچی. وقتی خودم این رکب را به همه از کسی چنین رکبی نمیخورم. ولی ممکن است ادا دربیاورم و خواهش کنم بگوید که فکر کند حرفتان مهم است.
اگر به یک جزیره تبعید شوید و بتوانید پنج شی یا شخص را با خود ببرید، انتخاب تان چیست؟
اول یک موبایل میبرم که اینترنتش فعال باشد، دوم چند کتاب میبرم که نمیگویم چه کتابهایی است تا دستم رو نشود ولی معمولا رمانهایی که انسان محور باشد، یک اسلحه میبرم که در مقابل حیوانات بتوانم از خودم دفاع کنم و یا اگر دیدم خودم از بقیه حیوانات، حیوانتر شدهام، خودم را بزنم. سه تا شی و حالا دو تا آدم. ترجیح میدهم زن داشته باشم که با خودم ببرم و آخری هم یک دوست خیلی عزیزی را با خودم میبرم که بعد از بلاهایی که زنم بر سرم میآورد، با او درد دل کنم. اینطوری خوش میگذرد.
تا به حال در شرایط اضطراری، کار عجیبی انجام دادهاید؟
من در شرایط عجیب و غریب گیر نکردهام. البته یک بار رفتم پرتقال بدزدم، یاد میآید فرار کردیم و از دیوار پریدیم. یادم نیست، پرتقال بود یا گردو یا چیز دیگری، خیلی بچه بودم. آهان... بستنی بود. بستنی از مغازه مادربزرگم دزدیدم. فکر کنم چهار پنج سالم بود و شهرستان بودم. کشیک میدادیم، بعد مغازه دار خودش این طرف بود و بستنی هایش آن طرف. من و پسرخاله هایم هوس بستنی کیلویی کرده بودیم. پریدیم آن را برداشتیم و فرار کردیم، بعد از آن مامانم آمد و ما با سرعت دررفتیم. خیلی کتک بدی خوردم.
حالا بچه دار شوید، بچه تان را میزنید؟
نه. میگذارم هر کاری دلش میخواهد انجام دهد. حتی اگر خواست مدرسه نرود هم نرود. اصلا اجازه میدهم هر جا دلش میخواهد بزرگ شود. هوایش را دارم که خودش را نابود نکند، اما نمیگذارم برای چیزهای بی اهمیت خودش را ناراحت کند.
زمان کودکی، انرژی تان را چطور تخلیه میکردید؟
فوتبال بازی میکردم. گاهی اوقات هم میرفتم به رختخواب که خیالبافی کنم. این کار را خیلی دوست داشتم.
بامزهترین خیالبافیای که کردهاید، چه بوده؟
همین خریت بوده که میدانستم مشهور میشوم.
دور از جان، دوران بچگی تان از چه فیلمی میترسیدید؟
من هنوز هم از فیلم گودزیلا و اینها میترسم. فیلمی که یک جانور خزنده در آن بود میترسیدم. اما الان از این فیلمهایی که سر و ته ندارد میترسم. مثل خیلی از فیلمهایی که در ایران ساخته میشود و نمیتوانم اسم ببرم. هر کسی یک جایش را میزند و میشود فیلمی که اثر همه عزیزان هست به جز کارگردان.
در دوران نوجوانی دوستان تان به شما چه لقبی داده بودند؟
استیو.
به خاطر استیو مک کویین؟
نه، استیو مک منمن. چون آن موقع موهایم بلند بود و شمال که بازی میکردیم فر میشد و دوستان اینطور صدایم میکردند.
شما میتوانید خوب جوک تعریف کنید؟
من موقعیت را میتوانم خوب تعریف کنم. جوک را خیلی خوب نمیتوانم تعریف کنم که مثلا داستانی در ذهنم باشد و تعریف کنم، اما در لحظه میتوانم اتفاقات را طنز کنم.
مراحل چاپ کتاب با بهترین کیفیت (با کمترین قیمت)
مصطفی زمانی برای «جیب بر خیابان جنوبی» سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را دریافت کرد
پس برای ما یک موقعیت طنز در لحظه را تعریف کنید.
خب اینطوری که نمیشود. من موقعیتهای طنزم جهانی است و فیلتر ندارد. به عنوان یک انسان شوخی میکنم و نمیتوانم به عنوان یک بازیگر با قواعد و ادبیاتی که همه دوست داشته باشند، شوخی کنم. اصلا خط قرمز نمیشناسم، کلا از بچگی نمیدانستم خط قرمز چی هست. حتی در هر کاری میروم خطوط قرمز را به من میگویند و من هم همانها را رعایت میکنم و خودم خط قرمزی ندارم.
اگر موقع سقوط آزاد چترتان باز نشود، آن لحظه به چه چیزی فکر میکنید؟
اگر باز نشود من همان موقع نقطه درکم عوض میشود. شنیدهاید در اینطور مواقع میگویند قبل از اینکه به زمین برسید، سکته میکنید و میمیرید، اما من مطمئنم قبل از رسیدن به زمین در آن لحظه، قطعا به خدا فکر میکنم. نمیدانم چرا، ولی آن لحظه مطمئنم که به خدا فکر میکنم.
بعضیها میپرسند که در این مواقع میترسید یا سعی میکنید از سقوط تان لذت ببرید؟
نه بابا. این را روشنفکرها میگویند. آن که چیز دیگری ست که باید لذت ببری نه سقوط آزاد.
شما باشگاه میروید؟
نه نه نه نه... باشگاه تنیس میروم.
پس اهل باشگاه بدنسازی نیستید.
خودم بدم نمیآید ولی نمیتوانم تحمل کنم. خندهام میگیرد وقتی کسی کنارم فریاد میزند تا بتواند یک چیزی را بلند کند.
اگر با کسی در برف و یخبندان گیر کنید و آن فرد شروع به خوابیدن کند، برای اینکه نخوابد چه میکنید؟
با او حرف میزنم تا نخوابد.
شاید حرف زدن جواب ندهد و مثل لالایی عمل کند.
نمیدانم، اگر کبریت دم دستم باشد کبریت روشن میکنم و گاز مونواکسید را هنگام دم اش زیر دماغش میگیرم. از همان کارهایی که دوستانمان در بچگی انجام میدادند. آن گاز به سرفه میاندازدش و خوابش را میپراند و نمیگذارد بخوابد. با این راه تا دو دقیقه نمیداند اصلا دنیا چی هست!
شما رابطه خوبی با رضا یزدانی دارید، این رابطه باعث نشده که بخواهید خوانندگی را تجربه کنید؟
نه. اتفاقا این رابطه باعث شده که من نخواهم خوانندگی را تجربه کنم! (خنده)
گویا در فضای مجازی خیلی فعال نیستید و به تازگی اینستاگرام باز کردهاید، درست است؟
من عاشق فضای واقعی هستم. بله تازه باز کردهام. آن هم، چون خیلی اصرار کردند و حق داشتند. من هم باز کردم. فقط هر چند روزی از آدم یک عکس خیلی ویژه میخواهند و من زندگیام آنقدر ویژه نیست.
رابطه تان با سلفی چطور است؟
من اصلا نمیفهمم این دنیایی را که آدمها از خودشان عکس میگیرند ولی خب، مجبورم بندازم. وقتی از خودم عکس میاندازم خیلی خیلی برایم خنده دار است. چون همیشه یکی در مغزم میگوید که آدمیزاد مگر از خودش عکس میگیرد نمیدانم این به عادت هر کسی بر میگردد، نه اینکه بگویم خوب یا بد است.
 
پیشنهادی باخبر
تبلیغات
 
 
 
 
 
 
 


