به گزارش خبرگزاری ایمنا، ولودیمیر زلنسکی پیش از آنکه بهعنوان رئیسجمهور اوکراین شناخته شود، بازیگری بود که سالها عمرش را روی صحنه تئاتر و اجرای کمدی گذراند. فردی با پیشینهای کامل هنری که نه تجربه سیاسی داشت و نه از دل ساختارهای حاکمیتی بیرون آمده بود. او در میان اوکراینیها بیشتر بهعنوان «کمدین» شناخته میشد تا سیاستمدار؛ کسی که در برنامههای طنز، شوهای سرگرمی و مجموعههای کمدی نقشآفرینی میکرد.

از نقش رئیسجمهور در سینما تا رسیدن به کرسی قدرت در واقعیت
جالب اینجا است که زلنسکی مسیر ورودش به سیاست را نه از دانشگاه علوم سیاسی و نه از احزاب سیاسی آغاز کرد، بلکه از یک نقش سینمایی. در سال ۲۰۱۵، او در سریال مشهور «خادم مردم» (Servant of the People) نقش یک معلم ساده را بازی میکرد که به شکل ناگهانی رئیسجمهور اوکراین میشود. سه سال بعد، درست مثل همان قصه فیلم، زلنسکی در دنیای واقعی نیز رئیسجمهور شد؛ اتفاقی که برای بسیاری از تحلیلگران، خوراکی مناسب برای نظریههای توطئه شد.
برخی معتقدند ورود ناگهانی او به سیاست، بیش از آنکه انتخاب مردم باشد، حاصل مهندسی رسانهای شبکههای غربی و عملیات روانی بود؛ بهویژه آنکه کمپین انتخاباتیاش بیش از هر چیز شبیه یک شوی طنز و سرگرمی بود تا یک رقابت سیاسی جدی.

بازیگری که قواعد بازی بینالمللی را نشناخت
اما مشکل از جایی شروع شد که زلنسکی، روحیه بازیگری را با سیاست خارجی اشتباه گرفت. اوکراین کشوری است که از نظر ژئوپلیتیک، پل ارتباطی شرق و غرب محسوب میشود؛ سرزمینی که میان روسیه و اروپا قرار دارد و کوچکترین تصمیمش میتواند توازن امنیتی منطقه را تغییر دهد. چنین کشوری نیازمند یک رهبر باتجربه و باهوش در بازی قدرتهای بزرگ است، اما زلنسکی نه این جایگاه را درست فهمید، نه توانست آن را حفظ کند.
وقتی او بهدنبال عضویت سریع در ناتو رفت، گویی نمیدانست که این حرکت برای روسیه یک تهدید امنیتی مستقیم محسوب میشود؛ تهدیدی که در عمل میتوانست جنگ را اجتنابناپذیر کند. تحلیلگران غربی نیز امروز اعتراف میکنند که زلنسکی قواعد بازی قدرت را بلد نبود و اشتباهات او اوکراین را به میدان نبردی تبدیل کرد که نه میتواند از آن عقب بکشد و نه توان ادامه آن را دارد.

اعتماد به غرب، تکیه دادن بر دیوار کج
زلنسکی در سالهای گذشته، سرنوشت کشورش را کامل به دست غرب سپرد، اما تجربه نشان داده است که غرب هرگز برای هیچ کشور ضعیفتری هزینه بلندمدت نمیدهد. در همین روزها نیز دونالد ترامپ که اکنون در مسیر بازگشت به قدرت در آمریکا قرار دارد، پیامی صریح و تلخ برای اوکراین فرستاده است: «توافق صلح را تا پنجشنبه امضا کن، وگرنه ارسال سلاح متوقف میشود.»
این جمله نشان میدهد که اوکراین با اعتماد به غرب، خود را در جنگی گرفتار کرده که نه توان ادامه آن را دارد و نه امکان خروج آبرومندانه از آن را نتیجه اعتماد بیش از حد زلنسکی به وعدههای آمریکا و اروپا همین بنبست فعلی است.
چرا ترامپ بهدنبال جمعکردن این جنگ است؟
دلایل متعددی پشت عجله ترامپ برای پایان دادن به جنگ اوکراین وجود دارد، از جمله اینکه آمریکا پول ندارد.
هزینه جنگ اوکراین تا امروز صدها میلیارد دلار بوده است. در شرایطی که اقتصاد آمریکا با بحران بدهی، تورم و رکود احتمالی روبهرو است، ادامه حمایت مالی از اوکراین به یک بار غیرقابل تحمل تبدیل شده است. ترامپ میداند این جنگ برای واشنگتن بیشتر از اینکه سود داشته باشد، هزینه خالص است.
ساخت اعتماد عمومی: ترامپ برای بازگشت قدرتمند به ریاستجمهوری، نیاز دارد که به آمریکاییها نشان دهد تصمیمگیرندهای قاطع است و میتواند بحرانهای بینالمللی را حل کند. پایان جنگ اوکراین یک بُرد بزرگ سیاسی برای او محسوب میشود و میتواند محبوبیتش را بالا ببرد.
غرب توان جنگیدن ندارد: اروپا پس از بحران انرژی، مشکلات اقتصادی و فشار افکار عمومی، توانی برای ادامه جنگ ندارد. کارخانههای سلاحسازی اروپایی به سقف تولید رسیدهاند و کشورهای اروپایی از ادامه حمایت نظامی خسته شدهاند.
آمریکا میخواهد روی مهار چین تمرکز کند: از نگاه استراتژیک، واشنگتن نمیتواند همزمان درگیر دو جبهه بزرگ با روسیه و چین باشد. پایان جنگ اوکراین به ترامپ اجازه میدهد همزمان روسها را آرام کند و تمام توان را روی چین بگذارد.
پایان بازی یک بازیگر
ولودیمیر زلنسکی، همان بازیگری که زمانی روی صحنه تئاتر نقش رئیسجمهور بازی میکرد، امروز در صحنه واقعی سیاست با حقیقتی تلخ روبهرو شده است: بازیهای رسانهای نمیتواند جای تجربه و درک ژئوپلیتیک را بگیرد. او با اتکای کامل به غرب وارد جنگی شد که اکنون به بنبست رسیده است.
در مقابل، قدرتهایی همچون ایران، روسیه و محور مقاومت نشان دادهاند که تکیه بر توان داخلی و استقلال سیاسی، تنها راه عبور از بحرانها است؛ نه اعتماد به بازیگران غربی که هر لحظه ممکن است پشت متحدانشان را خالی کنند.


