هلن عصمتپناه در گفت و گو با ایسنا، اظهار کرد: سالهاست که در ادبیات بازار سرمایه ایران، واژه «سهام بنیادی» از منظر تحلیلگران بنیادی تکرار میشود، اما نگاه امروز به بازار بورس سهام تهران دیگر این نیست که این شرکتها سود میسازند یا نه، بلکه نگاه واقع بینانه این است؛ «آیا سود این شرکتها در شرایط نااطمینانی اقتصاد ایران، قابل اتکا و پایدار است یا خیر؟»
او ادامه داد: در گذشته، سودآوری شرکتهای بزرگ کالامحور بیشتر تابع سه متغیر بوده است؛ قیمت جهانی، نرخ ارز و هزینه انرژی. اما امروز، یک متغیر چهارم به شدت پررنگ شده و آن هم ریسک سیاستگذاریهای ناپایدار است. شرکتهای بنیادی دیگر فقط با ریسک اقتصادی طرف نیستند، بلکه با ریسک تصمیمات ناگهانی، قیمتگذاری دستوری، محدودیت صادرات و محدودیت انرژی نیز همزمان درگیرند. بنابراین تحلیل این گروهها بدون درک این تغییر فاز، عملا ناقص است و تغییر ماهیت سودآوری در اقتصاد جدید ایران باید جدی گرفته شود.
عصمتپناه با بیان اینکه چشم انداز گروه معدنی، فرآیند سودآوری ادامه دار اما ناپایدارتر از گذشته پیشبینی میشود، گفت: هرچند مزیتهای این گروه، وابستگی مستقیم به بازار جهانی، داراییمحوری، پشتوانه ذخایر و درآمد دلاری است اما نباید از چالش پنهان آن غافل شد؛ سقفسازی قیمتی در داخل، ریسک محدودیت صادرات، فشار عوارض، مالیاتهای غیراقتصادی و وابستگی شدید به سیاست انرژی و سوخت بخشی از این بحران هاست. بنابراین معادن هنوز سود میسازند و خواهند ساخت اما کیفیت سود آنها نسبت به گذشته، پیشبینیناپذیرتر شده است. در واقع این گروه میتواند مناسب سرمایهگذاران بلندمدتِ صبور باشد، نه نوسانگیران کوتاهمدت.
او افزود: در خصوص چشم انداز گروه فولادیها، این گروه ستون بازار، متاسفانه در محاصره تشدید هزینهها قرار گرفته است. فولاد همیشه لنگر روانی بازار بوده اما امروز با یک تضاد جدی روبهرو شده است. از یکسو تقاضای داخلی دائمی، صادراتپذیری بالا، زنجیره ارزش کامل… مزایای آن محسوب میشوند و از سوی دیگر، بحران برق و گاز، سرکوب قیمتی در داخل، فشار هزینه مواد اولیه و حاشیه سود ناپایدار نیز مشکلات عدیده ای برای این صنعت فراهم کرده است. بنابراین فولادیها امروز هرچند بزرگ و حیاتی هستند، اما دیگر ابر سودساز بیدردسر نیستند. سرمایهگذاری روی این گروه، بیشتر یک سرمایهگذاری تدافعی است تا تهاجمی.
این تحلیل گر مالی عنوان کرد: در خصوص چشم انداز گروه پتروشیمیها، گروهی که دارای مزیت دلاریترین سود اما دارای بحران سیاسیترین ریسک است، باید گفت شاید همچنان جذابترین سود عملیاتی بازار را به دلیل نقاط قوتی چون صادرات پایدار، تنوع محصول، ارزآوری مستقیم و مقیاس بزرگ تولید داشته باشند اما ریسکهای خاص آنها را چون مشکل تامین نرخ خوراک، سیاستگذاریهای غیرقابل پیشبینی، قیمتگذاری دستوری در برخی محصولات، عدم صادرات در برخی شرکت ها و وابستگی مستقیم آنها به تعاملات خارجی را باید بسیار جدی گرفت.
عصمت پناه با تاکید بر اینکه پتروشیمیها سودسازی خوبی بین گروه های بازار دارند و همزمان حساسیت بالایی هم به ریسک های اقتصادی-سیاسی نشان میدهند گفت: بازدهی این گروه بالا است اما نوسان تصمیمات دولت، آنها را به گروهی پرریسکتر از ظاهرشان تبدیل کرده است. البته لازم به ذکر است، سهام بنیادی هنوز قلب تپنده بازار سرمایه ایران هستند اما دیگر پناهگاه امن بدون ریسک محسوب نمیشوند. سرمایهگذار حرفهای امروز باید بهجای حفظ کورکورانه این سهمها، تابآوری آنها در برابر ریسک ها را معیار انتخاب قرار دهد، نه فقط سودسازی گذشته را.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: با توجه به نرخ دلار بازار آزاد، این نرخ جهشی درآمدهای صادراتی این صنایع را تقویت میکند، اما هزینههای وارداتی (مواد اولیه، متریال و تجهیزات) را متاسفانه در محدوده ۱۵ تا ۲۰ درصد میتواند افزایش میدهد و با توجه به تورم بالای ۴۰ درصد و تشدید تورم انتظاری، حاشیه سود این شرکتها به دلیل شیب رشد تند هینه ها نسبت به درآمدها، فشردهتر میشود.
او افزود: همچنین با توجه به پیشبینی GDP در کنار تحریمهای ماشه فعال (۲۰۲۵) که دسترسی به بازارها را محدود کرده است، صنایع معدنی، فولادی و پتروشیمی که درصد قابل توجهی از ارزش بورس سهام تهران را تشکیل میدهند، با وابستگی بیش از ۷۰ درصد به صادرات و نرخ دلار بالا، در محاسبه EPS Forward، حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد به صورت اسمی تقویت میشوند اما از آن طرف ناترازی انرژی میتواند تولید را حداقل با نگاه خوشبینانه در محدوده ۸ تا ۱۲ درصد کاهش دهد؛ بنابراین در پیشبینی سود آتی این صنایع مبتنی بر گزارشات کدال، قیمتهای جهانی و مدلهای DCF و ارزش گذاری با وزندهی به هزینه ارزی و بحران تورمی، باید در نظر گرفت که محتمل است حدود ۱۸ تا ۲۵ درصد از حاشیه سود این صنایع بلعیده شود.
انتهای پیام


